کلمه جو
صفحه اصلی

ptarmigan


معنی : باقرقره
معانی دیگر : (جانور شناسی) تارمیگان (جنس lagopus که از پرندگان شمالی هستند)

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) باقرقره


ptarmigan، باقرقره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: ptarmigan, ptarmigans
• : تعریف: any of a variety of grouse that are found in cold, northern regions, and whose brown plumage is replaced by white in the winter.

• any of several species of bird from the grouse family

مترادف و متضاد

باقرقره (اسم)
ptarmigan

جملات نمونه

1. In general terms, the snow geese and ptarmigan feed mainly on vegetation.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، جوجه های برفی و هوبره به طور عمده بر پوشش گیاهی تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، گوزن های برفی و ptarmigan تغذیه به طور عمده در پوشش گیاهی

2. The Ptarmigan was closed, and so I walked down beneath the ski-tow towards the road.
[ترجمه ترگمان]کشتی Ptarmigan بسته بود و بنابراین من از زیر چوب اسکی که به طرف جاده حرکت کرده بودم پایین رفتم
[ترجمه گوگل]Ptarmigan بسته شد، و بنابراین من در زیر دوش اسکی به سمت جاده رفتم

3. Ptarmigan seems to be following a strategy similar to that adopted by Mr Wilbraham in 198
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Ptarmigan یک استراتژی مشابه با اتخاذ شده توسط آقای Wilbraham در ۱۹۸ را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد Ptarmigan دنبال یک استراتژی مشابه آنچه که توسط آقای Wilbraham در سال 1983 تصویب شده است

4. He came upon a valley where rock ptarmigan rose on whirring wings from the ledges and muskegs .
[ترجمه ترگمان]او به دره رسید که در آن هوبره بزرگ بال بال بال بال بال بال بال بال بال بال بال بال بال درآورده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی یک دره آمد که جویباران سنگ بر روی بال های مچاله شده از لبه ها و موشک ها افزایش یافت

5. But one summer, somewhere between the top of Ptarmigan Mountain and the bottom, Babay lost his shoe.
[ترجمه ترگمان]اما یک تابستان، جایی بین کوه و کوه و ته، Babay کفشش را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]اما یک تابستان، جایی میان بالای کوه پتریمگین و پایین، بابی کفش خود را از دست داد

6. The mother ptarmigan beat about him with great outcry.
[ترجمه ترگمان]مادر هوبره را به صدا درآورد و او را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]مادر مادرش با سر و صدای بزرگی از او سرازیر شد

7. The willow ptarmigan in Ireland, for example, has a slightly different plumage than the willow ptarmigan in Scotland, which differs in turn from the one in Finland.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، ptarmigan در ایرلند پره ای بسیار متفاوتی از the willow در اسکاتلند دارد که در عوض از فنلاند نیز متفاوت است
[ترجمه گوگل]برای مثال، بذر گوجه فرنگی در ایرلند، گوجه فرنگی کمی متفاوت نسبت به بذر گوجه فرنگی در اسکاتلند دارد، که به نوبه خود از یکی در فنلاند متفاوت است

8. But he could not stop, for the mother ptarmigan was running on.
[ترجمه ترگمان]اما او نمی توانست توقف کند زیرا هوبره بزرگ هوبره را به سوی خود می کشید
[ترجمه گوگل]اما او نمیتوانست متوقف شود، زیرا مادر مادر در حال اجرا بود

9. Those interviewed spoke of a change in the range of species of mammals (moose and beaver) as well as a decrease in the number of some bird species (ptarmigan).
[ترجمه ترگمان]آن هایی که مصاحبه کردند از تغییر در گستره گونه های پستانداران (گوزن شمالی و سگ آبی)و همچنین کاهش تعداد گونه های پرندگان (هوبره)صحبت کردند
[ترجمه گوگل]کسانی که مصاحبه شده اند، تغییر در دامنه گونه های پستانداران (گاو و گوسفند) و همچنین کاهش تعداد برخی از گونه های پرنده (ptarmigan) را بیان کردند

10. The broken shell of a recently-hatched ptarmigan egg rests on the ground near Tebay Lakes, Alaska.
[ترجمه ترگمان]پوسته شکسته یک تخم هوبره که به تازگی از تخم بیرون آمده در نزدیکی دریاچه های Tebay واقع در آلاسکا قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]پوسته شکسته از یک تخم مرغ تازه تخم مرغ، در زمین نزدیک تیبای دریاچه، آلاسکا، در زمین قرار دارد

11. He could take a ptarmigan from its nest, kill a rabbit as it slept, and snap in mid-air the little chipmunks fleeing a second too late for the trees.
[ترجمه ترگمان]سنجاب را از لونه آن بیرون می اورد و خرگوش را همان طور که خوابیده بود بکشد و در میان هوا سنجاب کوچکی را که برای چند ثانیه دیگر دیر کرده بود، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او می تواند یک لقمه را از لانه خود بگیرد، خرگوش را از خواب بکشد، و درون هوا هواپیما کوچک را پرتاب کند که خیلی زود برای درختان فرار می کند

12. A black fox came toward him, carrying a ptarmigan in his mouth.
[ترجمه ترگمان]روباه سیاهی به طرف او آمد و هوبره را در دهان گذاشت
[ترجمه گوگل]یک روباه سیاه به طرف او آمد، و در دهانش حمل یک جاسوسی کرد

13. The ptarmigan is a bird in the grouse family and chicks have feathers with intricate yellow, brown, grey, and chestnut patterns during the first weeks of life.
[ترجمه ترگمان]جوجه های هوبره در طول نخستین هفته های زندگی پر از پره ای زرد، قهوه ای، خاکستری و بلوطی هستند
[ترجمه گوگل]پرتقال یک پرنده در خانواده خربزه است و جوجه ها در طی هفته های اول دارای پرهای با الگوهای پیچیده زرد، قهوه ای، خاکستری و شاه بلوط هستند

14. The common ptarmigan (Lagopus lagopus) of Arctic regions, having brownish plumage that turns white in winter.
[ترجمه ترگمان]پرنده معمولی (Lagopus lagopus)از مناطق قطبی، دارای پره ای قهوه ای مایل به سفید در زمستان است
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا معمولی (Lagopus lagopus) مناطق قطبی، دارای پرتقال قهوه ای است که در زمستان سفید می شود

پیشنهاد کاربران

یک نوع خروس سیاه قطب شمال


کلمات دیگر: