کلمه جو
صفحه اصلی

purser


معنی : صندوقدار، تحویل دار، کیسه دوز
معانی دیگر : (کشتی به ویژه کشتی مسافربر) متصدی امور مالی و بلیت و بار

انگلیسی به فارسی

کیسه دوز، تحویلدار، صندوقدار


پولدار، تحویل دار، صندوقدار، کیسه دوز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the ship's officer in charge of accounts, financial arrangements, passengers' valuables, and the like.
مشابه: bursar

• officer on a ship who is in charge of accounts documents and safeguarding passengers' valuables
the purser on a ship is an officer who deals with the accounts and official papers.
on a passenger ship or aeroplane, the purser is also responsible for the welfare of the passengers.

مترادف و متضاد

صندوقدار (اسم)
bursar, treasurer, cashier, purser

تحویل دار (اسم)
teller, cashier, purser

کیسه دوز (اسم)
purser

جملات نمونه

1. The purser is always ready to help passengers during a flight.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار همیشه برای کمک به مسافران در طول پرواز آماده است
[ترجمه گوگل]پهپادها همیشه برای کمک به مسافران در حین پرواز آماده هستند

2. Next in rank after pilots came the pursers.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که خلبان ها به pursers رسیدند در مقام بعدی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]بعدا در رتبه بعد از خلبان ها پهپادها آمد

3. The pursers office is also responsible for all Immigration and Customs formalities.
[ترجمه ترگمان]دفتر pursers همچنین مسئول تمام آداب و رسوم مهاجرت و گمرک است
[ترجمه گوگل]اداره نگهبان همچنین مسئول تمام امور مربوط به مهاجرت و گمرک است

4. Purser, 5 had injured an elbow as he leapt clear of the car.
[ترجمه ترگمان]purser ۵ ساله در حالی که از اتومبیل بیرون می پرید، آرنجش را زخمی کرده بود
[ترجمه گوگل]گاوچران 5 ساله به عنوان یک آرنج مجروح شده است

5. We recruit junior pursers who undergo a three month training programme aboard one of our cruise ships.
[ترجمه ترگمان]ما جوانان junior را استخدام می کنیم که در یکی از کشتی های تفریحی ما برنامه آموزشی سه ماه را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]ما کارهای کوچکتر را می پذیریم که در یک برنامه آموزشی سه ماهه در یکی از کشتی های کروز ما شرکت می کنند

6. Pursers had direct control over all the tasks and activities of stewardesses during a flight.
[ترجمه ترگمان]Pursers کنترل مستقیمی بر تمام وظایف و فعالیت های stewardesses در طول پرواز داشت
[ترجمه گوگل]پرنده ها در طول یک پرواز مستقیم از تمام وظایف و فعالیت های هواپیماهای بدون سرنشین برخوردار بودند

7. I want to talk to the Purser, please.
[ترجمه ترگمان]می خوام با the صحبت کنم، لطفا
[ترجمه گوگل]من می خواهم با Purser صحبت کنم، لطفا

8. The purser replied that he did not know any passenger by the name of Fogg.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار جواب داد که هیچ مسافری را با نام fogg نشناخته است
[ترجمه گوگل]پولس پاسخ داد که هیچ نامی از فوگگ هیچ مسافرتی نمی داند

9. No, the inflight announcement was made by the Purser.
[ترجمه ترگمان]نه، آگهی ان دز توسط purser ساخته شد
[ترجمه گوگل]نه، اطلاعیه هواپیما توسط پرشین ساخته شد

10. May I introduce myself, I'm ___, the chief purser of this flight.
[ترجمه ترگمان]- اجازه بدهید خودم را معرفی کنم
[ترجمه گوگل]می توانم خودم را معرفی کنم، من ___، رئیس ارشد این پرواز است

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. I'll arrange the ship chandler to see your purser.
[ترجمه ترگمان]ترتیب کشتی را می دهم تا صندوق دار شما را ببیند
[ترجمه گوگل]من چاندلر کشتی را ترتیب می دهم تا شاهزاده ی شما را ببینم

13. May Iintroduce myself, I'm purser of this flight.
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خودم اجازه بدهم که از این هواپیما بیرون بروم
[ترجمه گوگل]می توانم خودم را معرفی کنم، من از این پرواز پنهان شده ام

14. Passepartout had only, however, to ask the purser the number of his master's state - room .
[ترجمه ترگمان]با این حال، من فقط می خواستم از صندوق دار خانه ارباب او خواهش کنم
[ترجمه گوگل]Passepartout تنها، با این حال، از پرسنل تعداد ستاد استاد خود را بپرسید

15. Her strong legs were capable of taking her clear of pursers on the level or going uphill.
[ترجمه ترگمان]پاهای strong قادر بودند او را از pursers در سطح بالا ببرند یا به سربالایی بروند
[ترجمه گوگل]پاهای قوی او قادر به گرفتن او از سربازان در سطح و یا رفتن به حالت عادی است

پیشنهاد کاربران

مهماندار

سرمهماندار هواپیما


کلمات دیگر: