کلمه جو
صفحه اصلی

untiring

انگلیسی به فارسی

بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not easily wearied; tireless.

- I was ready for a nap but the child was untiring.
[ترجمه ترگمان] برای چرت زدن آماده بودم اما بچه خستگی ناپذیر بود
[ترجمه گوگل] من آماده بودم برای خوابیدن، اما کودک ناراحت بود

(2) تعریف: continuing despite fatigue; indefatigable.

- We would not have succeeded without your untiring efforts.
[ترجمه ترگمان] بدون تلاش های خستگی ناپذیر موفق نمی شدیم
[ترجمه گوگل] ما بدون تلاش تیراندازی خود موفق نخواهیم شد

• not becoming weary, not becoming tired

جملات نمونه

1. She is untiring in her efforts to help the homeless.
[ترجمه ترگمان]او در تلاش های خود برای کمک به بی خانمان ها مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش های خود برای کمک به بی خانمانان بی هدف است

2. His general attitude is one of an untiring and immense courtesy and helpfulness.
[ترجمه ترگمان]رفتار عمومی او یکی از پشت کار خستگی ناپذیری و کمکی است
[ترجمه گوگل]نگرش کلی او یکی از حسن نیت و محبت بی حد و حصر است

3. Cardinal Basil Hume is untiring in his reminder that 12 million children under five die every year from hunger and disease.
[ترجمه ترگمان]کاردینال باسیل هیوم در این یادآوری است که سالانه ۱۲ میلیون کودک زیر پنج سال از گرسنگی و بیماری می میرند
[ترجمه گوگل]کاردینال باسیل هوم در یادآوری خود ناکام مانده است که 12 میلیون کودک زیر پنج سال از گرسنگی و بیماری میمیرند

4. He was untiring in his efforts to overcome racial divisions and gender inequalities.
[ترجمه ترگمان]او در تلاش های خود برای غلبه بر اختلافات نژادی و نابرابری های جنسیتی تلاش می کرد
[ترجمه گوگل]او در تلاش هایش برای غلبه بر تقسیمات نژادی و نابرابری های جنسیتی بی هدف بود

5. Gonzales has been an untiring fighter for democracy.
[ترجمه ترگمان]گونزالس یک مبارز خستگی ناپذیر برای دموکراسی بوده است
[ترجمه گوگل]گونزالس جنگجوی بی نظیر برای دموکراسی بوده است

6. She was an untiring worker in the Medau cause, and is much missed.
[ترجمه ترگمان]او یک کارگر خستگی ناپذیر در نهضت Medau بود و خیلی دلش برای او تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]او یک کارمند خسته کننده در علت مدو بود و خیلی از دست رفته بود

7. Added to this, he is an untiring worker.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او یک کارگر خستگی ناپذیر است
[ترجمه گوگل]او به این کار اضافه شده است، او یک کارگر خسته کننده است

8. She is untiring in her effort to help the homeless.
[ترجمه ترگمان]او در تلاش خود برای کمک به بی خانمان ها مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش او برای کمک به بی خانمان است

9. Satisfaction of customers is just our untiring pursuit!
[ترجمه ترگمان]رضایت از مشتریان تنها پی گیری خستگی ناپذیر ما است!
[ترجمه گوگل]رضایت مشتریان تنها پیگیری بی هدف ماست!

10. As soon as the lights were out, these untiring nibblers set to work.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه چراغ ها خاموش شد، این nibblers خستگی ناپذیر برای کار آماده شدند
[ترجمه گوگل]به محض این که چراغ ها خاموش شدند، این نیبلرهای خسته کننده به کار خود ادامه دادند

11. Only firm confidence and untiring efforts is the difficult path leading to victory.
[ترجمه ترگمان]تنها اعتماد به نفس و تلاش های خستگی ناپذیر مسیر دشواری است که به سوی پیروزی پیش می رود
[ترجمه گوگل]تنها اعتماد به نفس و تلاش های بی نظیر، مسیر دشواری است که پیروزی را دنبال می کند

12. He is an untiring campaigner for peace.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز خستگی ناپذیر برای صلح است
[ترجمه گوگل]او یک مبارز جدی برای صلح است

13. With great perseverance and untiring industry, he prospered.
[ترجمه ترگمان]با پشت کار و پشت کار فراوان پیشرفت کرد
[ترجمه گوگل]با پشتکار و صنعت ناپایدار، او موفق شد

14. They showed untiring zeal in the pursuit of truth.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او را در تعقیب حقیقت نشان می دادند
[ترجمه گوگل]آنها در ترساندن حقیقت مشتاقانه می گویند

پیشنهاد کاربران

خستگی ناپذیر


کلمات دیگر: