کلمه جو
صفحه اصلی

puckery


معنی : چروک
معانی دیگر : وابسته به یا موجب چروکیدگی، چین خورده، جمع شده، چین خور نده جمع شو نده

انگلیسی به فارسی

وابسته به یا موجب چروکیدگی


puckery، چروک


مترادف و متضاد

چروک (صفت)
rotten, wizen, puckery


کلمات دیگر: