کلمه جو
صفحه اصلی

pursy


معنی : تنگ نفس، فربه، چاق، گوشتالو، ثمین
معانی دیگر : (مثل دهانه ی کیسه ی ریسمان دار) چروکیده، هم کشیده، جمع شده

انگلیسی به فارسی

( pussy ) فربه، گوشتالو، ثمین، چاق، تنگ نفس


جاسوسی، فربه، گوشتالو، ثمین، چاق، تنگ نفس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: pursier, pursiest
مشتقات: pursily (adv.), pursiness (n.)
(1) تعریف: short-winded.

(2) تعریف: corpulent; fat.

• winded, panting, breathing out strenuously; stout, fat

مترادف و متضاد

تنگ نفس (صفت)
asthmatic, pursy

فربه (صفت)
hard, serious, strong, fat, heavy, pursy, plump, beefy, corpulent, tubby, obese, fleshy

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

گوشتالو (صفت)
pursy, brawny, plump, corpulent, obese, chubby, rotund, fubsy, pulpy, pudgy, plumpish, podgy

ثمین (صفت)
pursy

جملات نمونه

1. At last one of these neighbours, fat, pursy, and worthy as himself, came to his aid.
[ترجمه ترگمان]بالاخره یکی از این دو همسایه، چاق، بی دست و پا و شایسته خود، به کمک او آمد
[ترجمه گوگل]در آخرین یکی از این همسایگان، چربی، جاسوسی و شایسته به عنوان خود، به کمک او آمد

2. Pursy steps treading across the sky above fish.
[ترجمه ترگمان]قدم زنان در آسمان بالای سر ماهی ها قدم می زدند
[ترجمه گوگل]گام های پررنگ در سراسر آسمان بیش از ماهی

3. Results The rate of overweight was 4 3%, and that of pursy was 4%.
[ترجمه ترگمان]نتایج نرخ اضافه وزن ۴ % بود و that ۴ % بود
[ترجمه گوگل]نتایج: میزان اضافه وزن 3/4٪ بود و میزان پوکی استخوان 4٪ بود

4. There he had for servants, in addition to the porter, that chambermaid, Nicolette, who had succeeded to Magnon, and that short-breathed and pursy Basque, who have been mentioned above.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر دربان، علاوه بر دربان، خدمتکار، نیکولت که موفق به مانیون شده بود، با نفس بریده و باسک مبتلا به باسک مبتلا شد
[ترجمه گوگل]در آنجا او برای خدمتکاران، علاوه بر متصدی، که قائم مقام، Nicolette بود، که به Magnon موفق شده بود، و بسک کوتاه و نفس گیر و که در بالا ذکر شده بود، داشت

5. Emperor sees an edge by the side of Bede pursy brows, say to that fellow: I did not see you did the thing with particularly good what, but you also had not done what evildoing.
[ترجمه ترگمان]امپراتور کنار یک ابروان بید افتاده دید و به این مرد گفت: من ندیدم که شما این کار را خیلی خوب انجام دادید، اما شما کاری را که evildoing انجام نداده بودید، انجام نداده بودید
[ترجمه گوگل]امپراتور یک لبه را در کنار بقیه می بیند، به آن فرد می گوید: من نمی بینم که شما چیز خاصی را به خوبی انجام دادید، اما شما نیز آنچه را دزدیده اید انجام نداده اید


کلمات دیگر: