1. What triggers the explosion could be the overheated battery caused by extremely high temperature magnified by the windshield (glass) and the sealed (unventilated) vehicle cabin.
[ترجمه ترگمان]چیزی که این انفجار را تحریک می کند می تواند باتری بیش از حد گرم شده توسط دمای بسیار بالا توسط شیشه جلو (شیشه)و کابین وسایل نقلیه آب بندی (unventilated)باشد
[ترجمه گوگل]آنچه که باعث انفجار می شود، می تواند باتری بیش از حد ایجاد شده توسط درجه حرارت بسیار بالا توسط شیشه جلو پنجره (شیشه) و کابین خودرو (بدون فن) است
2. They found that in unventilated spaces levels can build up and, over time, cause health problems such as allergies and asthma.
[ترجمه ترگمان]آن ها دریافتند که در فضاهای unventilated می تواند ایجاد شود و در طول زمان مشکلات سلامتی نظیر آلرژی و آسم را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]آنها دریافتند که در فضاهای غیر فشرده سطح می تواند ایجاد کند و در طول زمان باعث مشکلات بهداشتی مانند آلرژی و آسم می شود
3. In addition to which, Kenamun had taken care to keep them waiting an hour in an unventilated antechamber before seeing them.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ربرتا، قبل از اینکه آن ها را ببیند، ساعتی در اتاق کفش کن منتظر بود که آن ها را در اتاق انتظار نگه دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر آن، Kenamun مراقبت کرده بود تا آنها را قبل از دیدن آنها یک ساعت در یک اتاق پیشخوان نابود کنند
4. That explosion was set off by an accumulation of gas in an unventilated tunnel.
[ترجمه ترگمان]این انفجار با تجمع گاز در یک تونل unventilated قطع شد
[ترجمه گوگل]این انفجار توسط تجمع گاز در یک تونل غیرفعال تنظیم شده بود
5. "But lighting many paraffin candles every day for years or lighting them frequently in an unventilated bathroom around a tub, for example, may cause problems, " he stated.
[ترجمه ترگمان]وی اظهار داشت: \" اما روشن کردن شمع های پارافین در هر روز برای سال ها یا روشن کردن آن ها در حمام unventilated در اطراف وان، به عنوان مثال ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود \"
[ترجمه گوگل]وی گفت: 'اما شمع های پارافین را هر سال برای سالها روشن می کند و یا اغلب آنها را در یک حمام غیر مجاز در اطراف یک وان می بینند '
6. Rather, parents have taken instead to sending their children to school every day with their own coal burners to stay warm in the often frigid, unventilated classrooms.
[ترجمه ترگمان]در عوض، والدین هر روز بچه هایشان را به مدرسه می فرستند تا با شعله های زغال سنگ خود به مدرسه بروند و در اغلب کلاس های سرد و یخ زده گرم بمانند
[ترجمه گوگل]در عوض، پدر و مادرها به جای اینکه فرزندان خود را به مدرسه بفرستند، با استفاده از مشعل های ذغال سنگ خود برای گرم کردن در کلاس های پر سر و صدا و بدون سر و صدا، در نظر گرفته شده اند
7. She had inspected mountain of hospitals and barracks and now unclothed them as break, obscene and unventilated, with filthy drains and close, with polluted drains and infected water supplies.
[ترجمه ترگمان]او کوهی از بیمارستان ها و سربازخانه ها را مورد بازرسی قرار داده بود و اکنون آن ها را لخت، فاسد و unventilated، با فاضلاب آلوده و close آلوده، با فاضلاب آلوده و ذخایر آب آلوده، مورد بازرسی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او کوه بیمارستان ها و سربازخانه ها را بازرسی کرده بود و اکنون آنها را به عنوان خراب، ناخوشایند و بدون کنترل، با تخلیه های کثیف و نزدیک، با تخلیه های آلوده و منابع آب آلوده خنثی کرده است
8. For example, New York state investigators called to the Animals Farm Home found hundreds of starving, mange-infested dogs crowded into dark, unventilated barns.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، بازرسان ایالتی نیویورک به خانه حیوانات مزرعه حیوانات مراجعه کردند و صدها سگ گرسنه و mange را پیدا کردند که به خانه های تاریک و unventilated رسیده بودند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، محققان دولتی نیویورک به خانه مزرعه حیوانات مراجعه کردند و صدها گاو سگ را گرفتند و سگهای پرخطر را که در انبارهای تاریک و غیرقابل انباشته قرار داشتند یافتند
9. That explosion was triggered by an accumulation of gas in an unventilated tunnel.
[ترجمه ترگمان]این انفجار با تجمع گاز در یک تونل unventilated آغاز شد
[ترجمه گوگل]این انفجار بوسیله انباشت گاز در یک تونل غیرفعال منجر شد
10. But lighting many paraffin candles every day for years or lighting them frequently in an unventilated bathroom around a tub, for example, may cause problems.
[ترجمه ترگمان]اما روشن کردن بسیاری از شمع های پارافین در هر روز برای سال ها و یا نورپردازی آن ها اغلب در حمام unventilated در اطراف وان، به عنوان مثال ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود
[ترجمه گوگل]برای مثال، شمع های پارافین را هر سال برای سالها روشن یا روشن می کند و یا به طور معمول آنها را در یک حمام بی نظیر در اطراف یک وان، روشن می کند
11. Given the high HIV prevalence, the threat of TB and drug-resistant TB in cramped, unventilated cells is all the more serious.
[ترجمه ترگمان]با توجه به شیوع بالای شیوع اچ آی وی، تهدید سل و سل مقاوم در برابر دارو در همه جا، جدی تر است
[ترجمه گوگل]با توجه به شیوع بالای HIV، تهدید سل و سل مقاوم به دارو در سلول های کوچک و غیرقابل کنترل، جدی تر است
12. In May, he said, miners were dismayed to discover that 59 mules had died from unventilated mine gas.
[ترجمه ترگمان]او گفت که در ماه مه، معدنچیان دچار وحشت شدند تا دریابند که ۵۹ mules از گاز سمی unventilated جان خود را از دست داده اند
[ترجمه گوگل]در ماه مه، او گفت، معدنچیان ناامید شدند تا متوجه شوند که 59 موش از گاز منفجر نشده منفجر شده اند