• each time, all the time that, every instance that
every time
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Do not give a dog bread every time he wags his tail.
[ترجمه ترگمان]هر بار که او دمش را تکان می دهد نانی به سگ ها ندهید
[ترجمه گوگل]هر زمانی که دم دمش را بپوشانید، نان سگ ندهید
[ترجمه گوگل]هر زمانی که دم دمش را بپوشانید، نان سگ ندهید
2. Every time the sheep bleats it loses a mouthful.
[ترجمه ترگمان]هر بار که گوسفندها باز می شوند، یک لقمه هم از دست می دهد
[ترجمه گوگل]هر بار که گوسفند را آویزان می کند، یک لقمه را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]هر بار که گوسفند را آویزان می کند، یک لقمه را از دست می دهد
3. Every time John is late getting home he trumps up some new excuse.
[ترجمه ترگمان]هر بار که جان دیر به خانه می رسد، یک بهانه جدید را انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]هر زمان که جان جان دچار عقب نشینی از خانه می شود، بهانه ای جدید می کند
[ترجمه گوگل]هر زمان که جان جان دچار عقب نشینی از خانه می شود، بهانه ای جدید می کند
4. I never call her and every time she calls me I have a guilt trip.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت بهش زنگ نزدم و هر دفعه که زنگ می زنه من یه سفر احساس گناه می کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز او را نمیشناسم و هر بار که او را به من میگوید من یک سفر گناهکار دارم
[ترجمه گوگل]من هرگز او را نمیشناسم و هر بار که او را به من میگوید من یک سفر گناهکار دارم
5. Every time a bus went past, the windows rattled.
[ترجمه ترگمان]هر بار که اتوبوس می گذشت پنجره ها تلق تلق می کردند
[ترجمه گوگل]هر بار یک اتوبوس گذشته، پنجره ها را لرزاند
[ترجمه گوگل]هر بار یک اتوبوس گذشته، پنجره ها را لرزاند
6. Some thing is learned every time a book is opened.
[ترجمه ترگمان]هر زمانی که یک کتاب باز می شود، چیزی یاد می شود
[ترجمه گوگل]چیزی که هر بار که یک کتاب باز می شود آموخته می شود
[ترجمه گوگل]چیزی که هر بار که یک کتاب باز می شود آموخته می شود
7. Every time I ask him about it, I get a different answer.
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که ازش می پرسم جواب متفاوتی می گیرم
[ترجمه گوگل]هر زمان که از او در موردش بپرسم، پاسخی متفاوت دریافت می کنم
[ترجمه گوگل]هر زمان که از او در موردش بپرسم، پاسخی متفاوت دریافت می کنم
8. We lose skin cells every time we wash our hands.
[ترجمه ترگمان]ما هر بار که دستمان را می شویم سلول های پوست را از دست می دهیم
[ترجمه گوگل]هر زمانی که دست ها را بشوییم، سلول های پوستمان را از دست می دهیم
[ترجمه گوگل]هر زمانی که دست ها را بشوییم، سلول های پوستمان را از دست می دهیم
9. Every time we have this argument you wheel out the same old statistics, and I'm still not convinced!
[ترجمه ترگمان]هر بار که این جر و بحث را تکرار می کنیم شما همان آمار قدیمی را دارید و من هنوز هم متقاعد نشدم!
[ترجمه گوگل]هر زمان که این استدلال را داشته باشیم آمار قدیمی و قدیمی را محاسبه میکنیم و هنوز هم متقاعد نشده ام!
[ترجمه گوگل]هر زمان که این استدلال را داشته باشیم آمار قدیمی و قدیمی را محاسبه میکنیم و هنوز هم متقاعد نشده ام!
10. You are playing Russian roulette every time you have unprotected sex.
[ترجمه ترگمان]تو هر بار که سکس بدون محافظ داری تو بازی رولت روسی بازی می کنی
[ترجمه گوگل]شما هر زمان که سابقه محافظت نشده دارید بازی می کنید
[ترجمه گوگل]شما هر زمان که سابقه محافظت نشده دارید بازی می کنید
11. He gently chides his students every time they misspelled a word.
[ترجمه ترگمان]هر بار که این کلمه را اشتباه تلفظ می کردند به آرامی دانش آموزان خود را زیر پا می گذاشت
[ترجمه گوگل]او هر وقت با یک کلمه اشتباه گرفته، به آرامی دانشجویانش را می خواند
[ترجمه گوگل]او هر وقت با یک کلمه اشتباه گرفته، به آرامی دانشجویانش را می خواند
12. Every time we get a new delivery of clothes, people are queuing to snap them up.
[ترجمه ترگمان]هر بار که یک بسته جدید از لباس های جدید تهیه می کنیم، مردم سعی می کنند که آن ها را از هم جدا کنند
[ترجمه گوگل]هر زمانی که ما لباس جدیدی را به دست می آوریم، مردم در صف می روند تا آنها را بشکافند
[ترجمه گوگل]هر زمانی که ما لباس جدیدی را به دست می آوریم، مردم در صف می روند تا آنها را بشکافند
13. If I had a single flower for every time I think about you, I could walk forever in my garden.
[ترجمه ترگمان]اگر هر دفعه که به تو فکر می کردم یک گل هم داشتم، می توانستم تا ابد در باغ قدم بزنم
[ترجمه گوگل]اگر هر زمانی که من در مورد شما فکر می کردم، یک گل تک گل داشتم، می توانستم در باغچه ام دور بمانم
[ترجمه گوگل]اگر هر زمانی که من در مورد شما فکر می کردم، یک گل تک گل داشتم، می توانستم در باغچه ام دور بمانم
پیشنهاد کاربران
هر بار، هر دفعه
each time / whenever
هر وقت /هر دفعه
هر وقت /هر دفعه
همیشه ، هر وقت
هروقت/هر بار /همیشه
هروقت - هرموقع
کلمات دیگر: