کلمه جو
صفحه اصلی

untying

انگلیسی به فارسی

جدا کردن، باز کردن، گشودن، حل کردن


انگلیسی به انگلیسی

• remove, release, loosen

جملات نمونه

1. I snipped the string and untied the parcel.
[ترجمه ترگمان]نخ را بریدم و بسته را باز کردم
[ترجمه گوگل]من رشته را برداشتم و بسته را قطع کردم

2. After several attempts to untie the knot, I admitted defeat and cut through it with a knife.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند بار تلاش برای باز کردن گره، من شکست را پذیرفتم و با یک چاقو آن را قطع کردم
[ترجمه گوگل]پس از چندین تلاش برای جدا کردن گره، من با شکست مواجه شدم و با چاقو از بین بردم

3. I can't untie the knot - it's too tight.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم این گره رو باز کنم - خیلی تنگه
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گره را از هم جدا کنم - این خیلی تنگ است

4. Then she untied her silk scarf.
[ترجمه ترگمان]بعد دستمال ابریشمی خود را باز کرد
[ترجمه گوگل]سپس او روسری ابریشم را جدا کرد

5. She untied his hands and let him go.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را باز کرد و رهایش کرد
[ترجمه گوگل]او دستان خود را باز کرد و به او اجازه داد

6. My dead fingers could not untie the knot.
[ترجمه ترگمان]انگشتان مرده من نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه گوگل]انگشتان مرده من نمیتوانند گره را کنار بگذارند

7. She untied the rope and set the boat adrift.
[ترجمه ترگمان]طناب را باز کرد و قایق را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]او طناب را جدا کرد و قایق را به سمت پایین حرکت داد

8. Don't cut the string, untie the knots.
[ترجمه ترگمان] نخ رو قطع نکن، گره هارو باز کن
[ترجمه گوگل]رشته را برش ندهید، گره ها را جدا کنید

9. She untied the laces on one of her sneakers.
[ترجمه ترگمان]بنده ای کفشش را روی یکی از کفش های کتانی اش باز کرد
[ترجمه گوگل]او یک تسمه را بر روی یک کفش ورزشی خود گذاشت

10. The ropes were entangled so I was not able to untie the parcel.
[ترجمه ترگمان]طناب ها گیر کرده بودند و من قادر نبودم بسته را باز کنم
[ترجمه گوگل]طناب به هم پیوسته بودند، بنابراین من قادر به جدا کردن بسته نبودم

11. His clumsy fingers couldn't untie the knot.
[ترجمه ترگمان]انگشتان ناشیانه او نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا گیر او نمی تواند گره را جدا کند

12. I untied the bow and unwrapped the small box.
[ترجمه ترگمان]من کمان را باز کردم و جعبه کوچک را باز کردم
[ترجمه گوگل]من کمان را قطع کردم و جعبه کوچک را باز کردم

13. She hurriedly untied the ropes binding her ankles.
[ترجمه ترگمان]او با عجله طناب را باز کرد
[ترجمه گوگل]او به تدریج طنابهای مچ پا را خم کرد

14. He untied the rope and pushed the boat into the water.
[ترجمه ترگمان]طناب را باز کرد و قایق را به داخل آب هل داد
[ترجمه گوگل]او طناب را جدا کرد و قایق را به آب فرو برد

پیشنهاد کاربران

( معما و مشکل ) حل کردن، گشودن


کلمات دیگر: