1. He is legendary for his fearlessness and pugnacity.
[ترجمه ترگمان]او برای بی باکی و pugnacity افسانه ای است
[ترجمه گوگل]او برای بی تفاوتی و غم انگیزش افسانه ای است
2. A sexually driven humanity retained the instinct of pugnacity as part of what it meant to be huaman.
[ترجمه ترگمان]جنسی که از نظر جنسی انسانی بود، غریزه pugnacity را به عنوان بخشی از کاری که می خواست انجام دهد، حفظ کرده بود
[ترجمه گوگل]بشریت که مبتنی بر جنس است، غریزه قحطی را به عنوان بخشی از آنچه که به معنای هوامان است، حفظ کرد
3. The United States approves of Mr Museveni's pugnacity and will coverextra cost of the AU mission.
[ترجمه ترگمان]آمریکا مبارزه آقای موسونی را تایید می کند و هزینه ماموریت اتحادیه آفریقا را will می کند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده از تخریب آقای موصوینی حمایت می کند و هزینه های اضافی مأموریت AU را پوشش می دهد
4. Your pugnacity of yesterday will concentrate mainly on material objectives.
[ترجمه ترگمان]کینه شما دیروز عمدتا بر اهداف مادی متمرکز خواهد بود
[ترجمه گوگل]غفلت شما روز به روز به طور عمده بر اهداف مادی تمرکز خواهد کرد
5. 'So what?'he said, with his usual pugnacity.
[ترجمه ترگمان]که چی؟ با صدای همیشگی اش گفت:
[ترجمه گوگل]او گفت: 'پس چه؟' با خشمگین شدن معمولش گفت
6. Excitement of the HPA axis can affect the centrum, such as blues, angst, anorexia, pugnacity et al, these symptom accelerate gastric ulcer.
[ترجمه ترگمان]هیجان محور hpa می تواند بر the، مانند افسردگی، اضطراب، anorexia، pugnacity و al تاثیر بگذارد، این علائم زخم معده را تسریع می کند
[ترجمه گوگل]هیجان محور HPA می تواند بر مرکزیت، مانند بلوز، گرسنگی، بی اشتهایی، pugnacity و غیره تأثیر بگذارد، این علامت زخم معده را افزایش می دهد
7. He stood in the doorway, his whole frame exhibiting the pugnacity and settled determination of a man who is bound to be obeyed.
[ترجمه ترگمان]در آستانه در ایستاد، تمام چارچوب در چارچوب در ظاهر شد و عزم جزم مردی را که موظف بود اطاعت کند، نشان داد
[ترجمه گوگل]او در دره ایستاده بود، کل قاب خود را نشان می دهد مبهم و حل و فصل عزل مردی که موظف به اطاعت است