کلمه جو
صفحه اصلی

psychotherapy


معنی : درمان روانی، تداوی روحی
معانی دیگر : روان درمانی

انگلیسی به فارسی

درمان روانی، تداوی روحی


روان درمانی، درمان روانی، تداوی روحی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: psychotherapist (n.)
• : تعریف: the science or technique of treating mental and emotional problems with psychological methods rather than drugs or medications.
مشابه: analysis

• psychological treatment of mental disorders; branch of psychiatry dealing with the use of psychological methods to treat mental disorders
psychotherapy is the use of psychological methods to treat people who are mentally ill, rather than physical methods such as drugs or surgery.

مترادف و متضاد

درمان روانی (اسم)
psychotherapy

تداوی روحی (اسم)
psychotherapy

جملات نمونه

1. He had psychotherapy to help him deal with his childhood traumas.
[ترجمه ترگمان]او با آسیب های روحی دوران کودکی به او کمک می کرد
[ترجمه گوگل]او روان درمانگری داشت تا به او کمک کند تا با آسیب های دوران کودکی خود مقابله کند

2. In the psychotherapy group, patients were free to play out their fantasies.
[ترجمه ترگمان]در گروه روان درمانی، بیماران برای بیرون آوردن تخیلات خود آزاد بودند
[ترجمه گوگل]در گروه روان درمانی، بیماران آزاد بودند که خیالشان را انجام دهند

3. In gestalt psychology and gestalt psychotherapy, people's thoughts and emotions are seen as complex wholes.
[ترجمه ترگمان]در روان شناسی gestalt و gestalt روان درمانی، افکار و عواطف مردم به عنوان کل پیچیده تلقی می شوند
[ترجمه گوگل]در روانشناسی ژستالت و رواندرمانی ژستالت، افکار و احساسات مردم به عنوان مجموعه های پیچیده دیده می شود

4. Psychotherapy helped him to shed some of his insecurity/inhibitions.
[ترجمه ترگمان]روان درمانی به او کمک کرد تا برخی از ناامنی \/ inhibitions خود را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]روان درمانی او را کمک کرد تا بعضی از ناامنی ها / مانع هایش را از بین ببرد

5. For milder depressions, certain forms of psychotherapy do work well.
[ترجمه ترگمان]برای depressions ملایم تر، انواع خاصی از روان درمانی خوب کار می کنند
[ترجمه گوگل]برای افسردگی های خفیف، انواع خاصی از روان درمانی به خوبی کار می کنند

6. The psychotherapy is carried out in small interactive groups.
[ترجمه ترگمان]روان درمانی در گروه های کوچک تعاملی انجام می شود
[ترجمه گوگل]روان درمانی در گروه های تعاملی کوچک انجام می شود

7. He was deeply hostile to the idea of psychotherapy.
[ترجمه ترگمان]با این اندیشه روان بود که او از این موضوع ناراحت است
[ترجمه گوگل]او به ایده روان درمانی عمیقا خصمانه بود

8. I have had counselling, bereavement counselling, psychotherapy, drug therapy, and hypnotherapy.
[ترجمه ترگمان]من مشاوره، مشاور داغدیدگی، روان درمانی، درمان اعتیاد، و hypnotherapy داشته ام
[ترجمه گوگل]من مشاوره، مشاوره شغلی، روان درمانی، دارو درمانی و هیپنوتیزم داشتم

9. Every psychotherapy process, early in its development, defines the basic questions it is trying to answer.
[ترجمه ترگمان]هر فرآیند روان درمانی، در ابتدای رشد خود، سوالات اساسی که در تلاش برای پاسخ دادن است را تعریف می کند
[ترجمه گوگل]هر فرآیند روان درمانی، در اوایل توسعه آن، سؤالات اساسی را که سعی در پاسخ دارد تعریف می کند

10. Postmodern psychotherapy, in contradistinction, could no longer speak in terms of such differentiation.
[ترجمه ترگمان]روان درمانی فرامدرن در contradistinction دیگر نمی تواند بر حسب این تمایز سخن بگوید
[ترجمه گوگل]در رویکرد روانشناسی پست مدرن، دیگر نمیتوان از نظر چنین تمایزی سخن گفت

11. When possible, psychotherapy is done in a professional office.
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان، روان درمانی در یک دفتر حرفه ای انجام می شود
[ترجمه گوگل]در صورت امکان روان درمانی در دفتر حرفه ای انجام می شود

12. Is it amenable to psychotherapy or gene therapy?
[ترجمه ترگمان]آیا تابع درمان یا درمان ژن است؟
[ترجمه گوگل]آیا روان درمانی یا ژن درمانی قابل پذیرش است؟

13. These are not the technical issues of psychotherapy or medical management; they are human ones.
[ترجمه ترگمان]این ها مسائل فنی روان درمانی یا مدیریت پزشکی نیستند؛ آن ها ones انسانی هستند
[ترجمه گوگل]اینها مسائل فنی روان درمانی یا مدیریت پزشکی نیستند؛ آنها انسان هستند

14. These ideas from psychotherapy help our background understanding of emotional experiences in the later part of the life-cycle.
[ترجمه ترگمان]این ایده ها از روان درمانی به درک پس زمینه ما از تجربیات عاطفی در بخش بعدی چرخه زندگی کمک می کنند
[ترجمه گوگل]این ایده های روان درمانی در درک پس زمینه تجربیات عاطفی در بخش بعدی چرخه زندگی کمک می کند

15. People working without either psychotherapy or a regular meditation program should follow a similar procedure.
[ترجمه ترگمان]افرادی که بدون روان درمانی یا یک برنامه مراقبه منظم کار می کنند باید از یک روش مشابه پیروی کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که بدون روان درمانی یا برنامه مدیتیشن منظم کار می کنند باید یک روش مشابه را دنبال کنند

پیشنهاد کاربران

واژه ی تخصصی در حیطه مشاوره و روانشناسی که " روان درمانی " ترجمه میشه.

psychotherapy ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: روان‏درمانی
تعریف: درمان مبتنی بر مطالعه و بررسی عوامل روانی اختلالات و رفع آنها با استفاده از تدابیر روان‏شناختی


کلمات دیگر: