کلمه جو
صفحه اصلی

commensurable


معنی : تناسب پذیر
معانی دیگر : (ریاضی) اندازه پذیر، سنجش پذیر، متوافق، متناسب

انگلیسی به فارسی

قابل مقایسه، تناسب پذیر


تناسب‌پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: commensurably (adv.)
• : تعریف: measurable by the same standard.
مترادف: equal, proportionate
مشابه: symmetrical

- commensurable quantities
[ترجمه ترگمان] مقادیر commensurable
[ترجمه گوگل] مقادیر قابل مقایسه
- commensurable hypotheses
[ترجمه ترگمان] فرضیه های فرعی
[ترجمه گوگل] فرضیه های همسان

• comparable, equatable, corresponding, balanced

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل قیاس و اندازه گیری
[ریاضیات] مضرب مشترک، هم مقیاس، متوافق، اندازه پذیر، اندازه گرفتنی، سنجش پذیر

مترادف و متضاد

تناسب پذیر (صفت)
commensurable

جملات نمونه

1. commensurable magnitude
کمیت اندازه پذیر

2. commensurable numbers
اعداد متوافق

3. Weapons today are not commensurable with those of the past.
[ترجمه ترگمان]امروزه سلاح ها از گذشته پر نشده اند
[ترجمه گوگل]امروزه سلاح ها نسبت به گذشته ها هماهنگ نیستند

4. Universities today are not commensurable with those of the past.
[ترجمه ترگمان]امروزه دانشگاه ها در مقایسه با گذشته commensurable نیستند
[ترجمه گوگل]امروزه دانشگاه ها با آنچه که از گذشته است مقایسه نمی کنند

5. Hours and minutes are commensurable.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها و دقیقه ها می گذرند
[ترجمه گوگل]ساعت ها و دقیقه ها قابل اندازه گیری هستند

6. Not all geometrical magnitudes of the same kind are commensurable with one another.
[ترجمه ترگمان]نه همه اندازه هندسی یک سان با یکدیگر فرق دارند
[ترجمه گوگل]نه همه اندازه های هندسی همان نوع با هم قابل مقایسه نیستند

7. Theoretically this may be true; but in real life incommensurables are commensurable.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تئوری، این ممکن است درست باشد؛ اما در زندگی واقعی، incommensurables ها commensurable هستند
[ترجمه گوگل]از لحاظ نظری این ممکن است درست باشد اما ناسازگاریهای واقعی در زندگی واقعی قابل اندازه گیری هستند

8. A characteristic of economistic discourses, this program of cultural relativism problematically treats know-ledge as commensurable units, as if it were information moving within a closed system.
[ترجمه ترگمان]مشخصه گفتمان های economistic، این برنامه تفکر نسبی گرایی فرهنگی، ledge را به عنوان واحدهای commensurable تلقی می کند، گویی اطلاعات در حال حرکت در یک سیستم بسته هستند
[ترجمه گوگل]یک ویژگی از گفتمان اقتصاددان، این برنامه نسبیت فرهنگی فرهنگی به صورت مسالمت آمیز به عنوان واحدهای معکوس شناخته می شود، همانطور که اطلاعات در یک سیستم بسته می شود

9. Therefore, the conclusion is: the architectural practice can make different architectural paradigms commensurable.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نتیجه این است: تمرین معماری می تواند الگوهای معماری متفاوتی را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، نتیجه گیری این است که معماری می تواند پارادایم های مختلف معماری را متناسب سازد

10. It questioned whether it's possible to translate all values into a single uniform measure of value. It asks, in other words, whether all values are commensurable.
[ترجمه ترگمان]سوال این است که آیا این امکان وجود دارد که همه مقادیر را به یک مقدار واحد یک سان از ارزش تبدیل کنیم به عبارت دیگر، آیا همه مقادیر مجاز هستند یا خیر
[ترجمه گوگل]این سوال را مطرح کرد که آیا ممکن است تمام مقادیر را به یک اندازه یکنواخت ارزش تبدیل کنیم به عبارت دیگر، آیا می پرسد آیا تمام مقادیر قابل اندازه گیری است یا خیر

commensurable numbers

اعداد متوافق


commensurable magnitude

کمیت اندازه‌پذیر


پیشنهاد کاربران

قیاس ناپذیری



کلمات دیگر: