کلمه جو
صفحه اصلی

counterclockwise


معنی : در خلاف جهت ساعت، در جهت مخالف حرکت عقربه ساعت
معانی دیگر : خلاف جهت عقربه های ساعت، پادسوی ساعت، پاد ساعت سو، پاد ساعت گرد، چپگرد

انگلیسی به فارسی

درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت


در خلاف جهت ساعت


ضد ساعت، در خلاف جهت ساعت، در جهت مخالف حرکت عقربه ساعت


انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: opposite to the direction of the hands of a clock. (Cf. clockwise.)

• in a direction opposite to that of the normal rotation of the hands of a clock
in a direction opposite to that of the normal rotation of the hands of a clock
counterclockwise means the same as anti-clockwise; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] حرکت از راست به چپ
[ریاضیات] جهت خلاف عقربه های ساعت، در خلاف جهت حرکت عقربه های ساعت، جهت مثبت، جهت خلاف عقربه ی ساعت، در جهت عکس حرکت عقربه های ساعت، درجهت عکس حرکت عقربه ساعت، غیر ساعت وار
[برق و الکترونیک] جهت پاد ساعت گرد
[عمران و معماری] حرکت عکس حرکت عقربه های ساعت
[ریاضیات] در خلاف جهت عقربه ی ساعت، پاد ساعتگرد، خلاف گردش عقربه های ساعت، برخلاف عقربه های ساعت

مترادف و متضاد

در خلاف جهت ساعت (قید)
counterclockwise

در جهت مخالف حرکت عقربه ساعت (قید)
counterclockwise

جملات نمونه

1. Rotate the head clockwise and counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]چرخاندن سر در جهت عقربه های ساعت و جهت عقربه های ساعت
[ترجمه گوگل]چرخش سر به عقب و عقربه های ساعت

2. Please move counterclockwise in a circle!
[ترجمه ترگمان]! لطفا \"counterclockwise\" رو تو یه دایره جا بده
[ترجمه گوگل]لطفا در دایره به عقب بر گردیم

3. Moist air blew counterclockwise around the low pressure area.
[ترجمه ترگمان]هوای آزاد در جهت عقربه های ساعت در جهت عقربه های ساعت حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]هوای رطوبت در اطراف ناحیه کم فشار به سمت ساعت ضدحساسیت می افتد

4. To remove the lid, turn it counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]برای برداشتن درپوش، آن را بر خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخانید
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن درب، آن را به عقب به عقب بچرخانید

5. These are the two driving forces for the counterclockwise rotation of Ordos block.
[ترجمه ترگمان]اینها دو نیروی محرک برای چرخش خلاف جهت عقربه های ساعت هستند
[ترجمه گوگل]این دو نیروی محرک برای چرخش ضد گردان بلوک Ordos هستند

6. Unscrew the bonnet by turning counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]در جهت عقربه های ساعت، کلاه را زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]سرپوش را با چرخاندن آن به عقب به عقب باز کنید

7. Fly a counterclockwise circle while rolling the helicopter to the right.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هلیکوپتر را به سمت راست می چرخاند، یک دایره در جهت خلاف جهت عقربه های ساعت پرواز کنید
[ترجمه گوگل]هنگامیکه هلیکوپتر را به سمت راست ببرید، یک دایره ضد ساعت حرکت کنید

8. Cull out, that is, remove back faces; assume counterclockwise winding order for primitives.
[ترجمه ترگمان]خارج شدن از اینجا، این است که قیافه ها را از بین ببرد؛ در خلاف جهت خلاف جهت عقربه های ساعت را برای بدوی ها انتخاب کند
[ترجمه گوگل]از بین بردن، بدین معنی که چهره ها را کنار بگذارید؛ فرض را بر روی سیم پیچ مقابل برای ابتدایی فرض کنید

9. If the same process were counterclockwise the net work done by the system would be negative.
[ترجمه ترگمان]اگر همان فرآیند در جهت خلاف عقربه های ساعت کار خالص باشد، سیستم منفی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر همان فرآیند در برابر ساعت چپ باشد، کار خالص توسط سیستم منفی خواهد بود

10. Such storms spin counterclockwise in the Northern Hemisphere.
[ترجمه ترگمان]این طوفان ها در نیم کره شمالی در جهت عقربه های ساعت می چرخند
[ترجمه گوگل]چنین طوفان در نیمکره شمالی به سمت عقب به جلو حرکت می کند

11. Web browsing, clockwise Guoquan, to enlarge page, counterclockwise Guoquan narrow website.
[ترجمه ترگمان]مرور وب، جهت عقربه های ساعت، برای گسترش صفحه، بر خلاف وب سایت باریک Guoquan
[ترجمه گوگل]مرور وب، در جهت عقربه های ساعت Guoquan، برای بزرگنمایی صفحه، وب سایت محدود Guoquan ضد clockwise

12. In the Southern Hemisphere an anticyclone circulates counterclockwise around the high-pressure center, as contrasted to the Northern Hemisphere.
[ترجمه ترگمان]در نیم کره جنوبی، anticyclone در خلاف نیم کره شمالی در جهت خلاف جهت عقربه های ساعت می چرخد
[ترجمه گوگل]در نیمکره جنوبی، یک ضد سکته در برابر مرکز فشار بالا به سمت مقابل حرکت می کند، که در مقایسه با نیمکره شمالی است

13. The direction of the whirlpool, whether clockwise or counterclockwise, was also noted.
[ترجمه ترگمان]جهت این گرداب چه در جهت عقربه های ساعت و چه در جهت عقربه های ساعت، نیز مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]جهت گرداب، چه در زمان عقب یا در جهت عقربه های ساعت، نیز ذکر شد

14. The direction of conventional current flow is counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]جهت جریان جاری در جهت عقربه های ساعت است
[ترجمه گوگل]جهت جریان جریان متداول در جهت عقربه های ساعت است

پیشنهاد کاربران

پاد ساعتگرد

ساعتگرد.

counterclockwise ( شیمی )
واژه مصوب: پادساعتگَرد
تعریف: ویژگی آنچه حرکت آن در جهت مخالف حرکت عقربه های ساعت است


کلمات دیگر: