1. Rotate the head clockwise and counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]چرخاندن سر در جهت عقربه های ساعت و جهت عقربه های ساعت
[ترجمه گوگل]چرخش سر به عقب و عقربه های ساعت
2. Please move counterclockwise in a circle!
[ترجمه ترگمان]! لطفا \"counterclockwise\" رو تو یه دایره جا بده
[ترجمه گوگل]لطفا در دایره به عقب بر گردیم
3. Moist air blew counterclockwise around the low pressure area.
[ترجمه ترگمان]هوای آزاد در جهت عقربه های ساعت در جهت عقربه های ساعت حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]هوای رطوبت در اطراف ناحیه کم فشار به سمت ساعت ضدحساسیت می افتد
4. To remove the lid, turn it counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]برای برداشتن درپوش، آن را بر خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخانید
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن درب، آن را به عقب به عقب بچرخانید
5. These are the two driving forces for the counterclockwise rotation of Ordos block.
[ترجمه ترگمان]اینها دو نیروی محرک برای چرخش خلاف جهت عقربه های ساعت هستند
[ترجمه گوگل]این دو نیروی محرک برای چرخش ضد گردان بلوک Ordos هستند
6. Unscrew the bonnet by turning counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]در جهت عقربه های ساعت، کلاه را زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]سرپوش را با چرخاندن آن به عقب به عقب باز کنید
7. Fly a counterclockwise circle while rolling the helicopter to the right.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هلیکوپتر را به سمت راست می چرخاند، یک دایره در جهت خلاف جهت عقربه های ساعت پرواز کنید
[ترجمه گوگل]هنگامیکه هلیکوپتر را به سمت راست ببرید، یک دایره ضد ساعت حرکت کنید
8. Cull out, that is, remove back faces; assume counterclockwise winding order for primitives.
[ترجمه ترگمان]خارج شدن از اینجا، این است که قیافه ها را از بین ببرد؛ در خلاف جهت خلاف جهت عقربه های ساعت را برای بدوی ها انتخاب کند
[ترجمه گوگل]از بین بردن، بدین معنی که چهره ها را کنار بگذارید؛ فرض را بر روی سیم پیچ مقابل برای ابتدایی فرض کنید
9. If the same process were counterclockwise the net work done by the system would be negative.
[ترجمه ترگمان]اگر همان فرآیند در جهت خلاف عقربه های ساعت کار خالص باشد، سیستم منفی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر همان فرآیند در برابر ساعت چپ باشد، کار خالص توسط سیستم منفی خواهد بود
10. Such storms spin counterclockwise in the Northern Hemisphere.
[ترجمه ترگمان]این طوفان ها در نیم کره شمالی در جهت عقربه های ساعت می چرخند
[ترجمه گوگل]چنین طوفان در نیمکره شمالی به سمت عقب به جلو حرکت می کند
11. Web browsing, clockwise Guoquan, to enlarge page, counterclockwise Guoquan narrow website.
[ترجمه ترگمان]مرور وب، جهت عقربه های ساعت، برای گسترش صفحه، بر خلاف وب سایت باریک Guoquan
[ترجمه گوگل]مرور وب، در جهت عقربه های ساعت Guoquan، برای بزرگنمایی صفحه، وب سایت محدود Guoquan ضد clockwise
12. In the Southern Hemisphere an anticyclone circulates counterclockwise around the high-pressure center, as contrasted to the Northern Hemisphere.
[ترجمه ترگمان]در نیم کره جنوبی، anticyclone در خلاف نیم کره شمالی در جهت خلاف جهت عقربه های ساعت می چرخد
[ترجمه گوگل]در نیمکره جنوبی، یک ضد سکته در برابر مرکز فشار بالا به سمت مقابل حرکت می کند، که در مقایسه با نیمکره شمالی است
13. The direction of the whirlpool, whether clockwise or counterclockwise, was also noted.
[ترجمه ترگمان]جهت این گرداب چه در جهت عقربه های ساعت و چه در جهت عقربه های ساعت، نیز مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]جهت گرداب، چه در زمان عقب یا در جهت عقربه های ساعت، نیز ذکر شد
14. The direction of conventional current flow is counterclockwise.
[ترجمه ترگمان]جهت جریان جاری در جهت عقربه های ساعت است
[ترجمه گوگل]جهت جریان جریان متداول در جهت عقربه های ساعت است