کلمه جو
صفحه اصلی

control unit


واحد کنترل

انگلیسی به فارسی

واحد کنترل


انگلیسی به انگلیسی

• unit which governs activity

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] واحد کنترل
[برق و الکترونیک] واحد کنترل
[ریاضیات] واحد کنترل

جملات نمونه

1. How do you operate the remote control unit?
[ترجمه ترگمان]شما چگونه واحد کنترل از راه دور را اداره می کنید؟
[ترجمه گوگل]چگونه واحد کنترل از راه دور را کنترل می کنید؟

2. The control unit decoded the 18 bits.
[ترجمه ترگمان]واحد کنترل ۱۸ بیت را رمز گشایی کرد
[ترجمه گوگل]واحد کنترل 18 بیت را رمزگشایی کرد

3. The control unit, the motor and the electronic parts of the spindle were imported.
[ترجمه ترگمان]واحد کنترل، موتور و بخش های الکترونیکی of وارد شدند
[ترجمه گوگل]واحد کنترل، موتور و قطعات الکترونیکی اسپیندل وارد شدند

4. The position detector pulse sent to the control unit is used to generate the next step command.
[ترجمه ترگمان]یابنده موقعیت به واحد کنترل ارسال می شود تا فرمان مرحله بعدی را تولید کند
[ترجمه گوگل]پالس آشکارساز موقعیت فرستاده شده به واحد کنترل برای تولید دستورالعمل بعدی استفاده می شود

5. The supervisor has a similar control unit on the surface for emergencies.
[ترجمه ترگمان]سرپرست یک واحد کنترل مشابه در سطح اضطراری دارد
[ترجمه گوگل]ناظر بر روی سطح برای موارد اضطراری یک واحد کنترل مشابه دارد

6. Several changes in the control unit were made in the 1960s but the technology remained expensive and had relatively little diffusion.
[ترجمه ترگمان]تغییرات چندی در واحد کنترل در دهه ۱۹۶۰ ساخته شد، اما تکنولوژی نسبتا گران قیمت بود و نفوذ نسبتا کمی داشت
[ترجمه گوگل]تغییرات چندگانه در واحد کنترل در دهه 1960 صورت گرفت اما این تکنولوژی باقی مانده گران بود و نسبتا کمی منتشر شد

7. A remote control unit will offer an on-screen menu.
[ترجمه ترگمان]یک واحد کنترل از راه دور منوی صفحه نمایش را ارایه می کند
[ترجمه گوگل]یک دستگاه کنترل از راه دور یک منوی روی صفحه نمایش را ارائه می دهد

8. The control unit then enters the execute phase, to carry out the operation decoded in the fetch phase.
[ترجمه ترگمان]سپس واحد کنترل وارد مرحله اجرا می شود تا عملیات رمزگشایی شده در مرحله واکشی را انجام دهد
[ترجمه گوگل]سپس واحد کنترل وارد فاز اجرا می شود تا عملیات رمز گشایی شده را در مرحله فتح انجام دهد

9. The environmental control unit was a squat concrete abutment with metal slotted vents.
[ترجمه ترگمان]دستگاه کنترل محیطی یک پایه بتنی بود که در کنار دریچه slotted فلزی قرار داشت
[ترجمه گوگل]واحد کنترل زیست محیطی یک آستانه بتونی بتونی با آسترهای فلزی است

10. I particularly liked the detachable remote control unit which not only allows you to operate the shutter but also the zoom.
[ترجمه ترگمان]من به طور خاص یک واحد کنترل از راه دور را دوست دارم که نه تنها به شما اجازه می دهد از سرعت شاتر و همچنین زوم استفاده کنید
[ترجمه گوگل]من به خصوص دستگاه کنترل از راه دور قابل جدا شدن را دوست داشتم که نه تنها به شما اجازه می دهد که شاتر را مدیریت کنید بلکه زوم نیز استفاده کنید

11. The control unit can be detached from the base.
[ترجمه ترگمان]واحد کنترل می تواند از پایه جدا شود
[ترجمه گوگل]واحد کنترل را می توان از پایه جدا کرد

12. The central control unit manages the logic information of the files as a whole on the basis of database.
[ترجمه ترگمان]واحد کنترل مرکزی اطلاعات منطقی فایل ها را به صورت یک کل براساس پایگاه داده اداره می کند
[ترجمه گوگل]واحد کنترل مرکزی اطلاعات منطقی فایل ها را به طور کلی بر اساس پایگاه داده مدیریت می کند

13. Data is processed and analyzed by the main control unit.
[ترجمه ترگمان]داده ها توسط واحد کنترل اصلی پردازش و آنالیز می شوند
[ترجمه گوگل]داده ها توسط واحد کنترل اصلی پردازش و تحلیل می شوند

14. Finally the paper designed experiment, examined electronic control unit control effect, and optimized the PID parameters.
[ترجمه ترگمان]سرانجام این مقاله آزمایش طراحی کرد، اثر کنترل واحد کنترل الکترونیکی را بررسی کرد، و پارامترهای PID را بهینه کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، مقاله طراحی شده، اثر کنترل الکترونیکی واحد کنترل را بررسی و پارامترهای PID را بهینه سازی کرد


کلمات دیگر: