کلمه جو
صفحه اصلی

appliance


معنی : اسباب، الت، وسیله، اختراع، تعبیه
معانی دیگر : اسباب یا ماشین (برای انجام کار بخصوصی)، یارافزار، دستگاه، اسباب برقی خانگی، کارافزار، تمهید

انگلیسی به فارسی

لوازم خانگی، وسیله، اسباب، الت، اختراع، تعبیه


اسباب، آلت، وسیله، تمهید، اختراع، تعبیه


انگلیسی به انگلیسی

• tool, gadget; device, apparatus
an appliance is a device or machine that does a particular job in your home, for example a vacuum cleaner or a washing machine.

اسم ( noun )
• : تعریف: a practical device, esp. any of several pieces of equipment used in the home such as a stove, refrigerator, or washing machine.
مشابه: apparatus, appointment, contrivance, device, furnishings, gadget, machine, mechanism

- This store sells both large and small kitchen appliances.
[ترجمه ترگمان] این فروشگاه لوازم آشپزخانه بزرگ و کوچک را می فروشد
[ترجمه گوگل] این فروشگاه هر دو لوازم آشپزخانه بزرگ و کوچک را فروخته است

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] دستگاه، وسیله

مترادف و متضاد

machine, usually with domestic purpose


Synonyms: apparatus, device, gadget, implement, instrument, mechanism, tool


اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

الت (اسم)
apparatus, implement, tool, instrument, engine, organ, appliance, instrumental

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

جملات نمونه

Refrigerators, irons, etc. are household appliances.

یخچال و اطو و غیره وسایل خانگی هستند.


1. household appliance
وسایل و ابزار خانه (مانند یخچال و رادیو)

2. If those two wires touch, the appliance will short-circuit and probably go up in flames.
[ترجمه ترگمان]اگر آن دو سیم با هم تماس داشته باشند، دستگاه اتصال کوتاه خواهد داشت و احتمالا به آتش کشیده خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر این دو سیم را لمس کنید، دستگاه اتصال کوتاه خواهد داشت و احتمالا در شعله های آتش افزایش خواهد یافت

3. These advances were the result of the intellectual appliance of science.
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت ها نتیجه دستگاه فکری علم بودند
[ترجمه گوگل]این پیشرفتها نتیجۀ کاربرد علم علمی بود

4. What's more, it tends to suffer from domestic appliance interference.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، از تداخل خانوادگی داخلی رنج می برند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، از دخالت لوازم خانگی رنج می برد

5. Firemen believe a new electrical appliance may have started the blaze.
[ترجمه ترگمان]کارشناسان بر این باورند که ممکن است یک دستگاه الکتریکی جدید آتش را روشن کرده باشد
[ترجمه گوگل]آتش نشانان بر این باورند که یک دستگاه الکتریکی جدید ممکن است شروع به شعله کند

6. According to Network Appliance, FAServer is the first implementation of a new direction for network file servers called file server appliances.
[ترجمه ترگمان]مطابق با appliance شبکه، FAServer اولین پیاده سازی یک جهت جدید برای سرورهای فایل شبکه به نام لوازم سرور فایل نامیده می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به Network Appliance، FAServer اولین اجرای یک مسیر جدید برای سرورهای پرونده های شبکه به نام سرویس دهنده های فایل سرور است

7. A kitchen appliance part today injection-molded from plastic then would have been cast from iron.
[ترجمه ترگمان]استفاده از لوازم آشپزخانه که امروزه از پلاستیک ساخته شده است از آهن گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بخش آشپزخانه امروز تزریقی از پلاستیک ساخته شده است و سپس از آهن گرفته شده است

8. A sensor in the appliance detects motion or touch, and starts the timer as soon as the appliance is put down.
[ترجمه ترگمان]یک سنسور در دستگاه حرکت یا لمس را تشخیص می دهد و تایمر را به محض اینکه دستگاه تنظیم می شود، شروع می کند
[ترجمه گوگل]یک سنسور در دستگاه، حرکت یا لمس را تشخیص می دهد و زمانی که دستگاه خاموش می شود، تایمر شروع می شود

9. Don't dry tea towels above cookers, or trail appliance flexes across hotplates.
[ترجمه ترگمان]حوله های چایی را بالای اجاق گاز خشک نکنید، یا appliance را در آن خم کنید، آن را خم کنید
[ترجمه گوگل]حوله های چای را در بالای اجاق گاز خنک نکنید، یا دستگاه پیگیری در سراسر کوره ها خم می شود

10. Stop using the appliance and get it seen to.
[ترجمه ترگمان]استفاده از دستگاه را رها کنید و به آن نگاه کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از دستگاه را متوقف کنید و آن را مشاهده کنید

11. To remove melted plastic from an appliance, unplug appliance and dab off spot with nail polish remover.
[ترجمه ترگمان]برای از بین بردن پلاستیک ذوب شده از دستگاه، لوازم را از برق بکشید و با پاک کننده لاک ناخن مواجه شوید
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن پلاستیک ذوب شده از لوازم خانگی، دستگاه را جدا کنید و با استفاده از برداشتن ناخن لهستانی پاک کنید

12. You then plug your appliance into the adaptor - absolutely no wiring or electrical know-how is needed.
[ترجمه ترگمان]سپس لوازم خود را به داخل آداپتور وصل می کنید - قطعا هیچ سیم کشی و یا منبع برق مورد نیاز نیست
[ترجمه گوگل]سپس دستگاه خود را به آداپتور وصل کنید - کاملا سیم کشی و یا دانش فنی برق مورد نیاز نیست

13. The low position that home appliance net buys heals hasten is apparent.
[ترجمه ترگمان]موقعیت پایینی که تور لوازم خانگی را درمان می کند به سرعت درمان می شود
[ترجمه گوگل]موقعیت کم که لوازم خانگی لوازم خانگی خریداری شفا شفاف آشکار است

14. DeLonghi, the Italian appliance company, believes in the future of panini.
[ترجمه ترگمان]DeLonghi، شرکت لوازم خانگی ایتالیایی، در آینده of معتقد است
[ترجمه گوگل]DeLonghi، شرکت لوازم خانگی ایتالیایی، به آینده پانینی معتقد است

15. The fire stemed from light stricken by the electrical appliance.
[ترجمه ترگمان]آتش از نور فلاش به وسیله دستگاه الکتریکی خاموش می شود
[ترجمه گوگل]آتش سوزی ناشی از نشت برق توسط دستگاه الکتریکی است

پیشنهاد کاربران

ابزار و وسایل الکترونیکی خانه

وسایل اشپزخانه

We stock a wide range of kitchen appliances

لوازم برقی خانگی

لوازم خانگی

اسباب . وسایل
Synonym : tool's

appliance ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: وسیلۀ برقی
تعریف: ابزار یا وسیله‏ای برقی که عمدتاً برای کاربردهای خانگی طراحی می‏شود|||متـ . برق‏افزار


کلمات دیگر: