کلمه جو
صفحه اصلی

cut out


معنی : کندن، برش دادن، جدا کردن در اثر بریدن، قطع جریان
معانی دیگر : 1- بریدن و برداشتن، بریدن و سوا کردن 2- حذف کردن، از قلم انداختن 3- (عامیانه) جای دیگری را غصب کردن 4- (عامیانه - موتورو غیره) ایستادن، خاموش شدن 5- قال گذاشتن، ترک کردن، قطع جریان، سویچ قطع برق وغیره جریان بر، (برق) مداربند، سویچ قطع جریان، فیوز خودکار، (موتور درون سوز) دریچه ی رها (که دود را به جای بردن به اتاقک اگزوز مستقیما به خارج می برد)، برش (ماکت یا نمونه ی هرچیز)

انگلیسی به فارسی

حذف کردن، برطرف کردن


دست کشیدن از انجام کاری


جدا کردن از گروه


متوقف کردن کار، قطع کردن تلفن روی کسی، قطع شدن


ناگهان رها کردن


ترتیب دادن


قطع کن، برش دادن، کندن، جدا کردن در اثر بریدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to delete.
مشابه: delete

(2) تعریف: (informal) to forgo or discontinue.
مشابه: forgo

- He cut out red meat in his diet.
[ترجمه پریا] او گوشت قرمز را از رژیم غذایی خود حذف کرد
[ترجمه Miss.Helen] او گوشت قرمز را در رژیم خود برداشت
[ترجمه ترگمان] او گوشت قرمز را در رژیم غذایی خود برید
[ترجمه گوگل] او گوشت قرمز خود را در رژیم خود را برش داد
اسم ( noun )
(1) تعریف: something that has been or is made to be cut out, such as a paper doll.

(2) تعریف: a device for breaking or bypassing an electric circuit.

• switch that cuts off electricity in case of an overload; stop doing; leave out
a cut-out is an automatic device that turns off a motor, often because there is something wrong with it.
a cardboard cut-out is a shape cut from card.
cutoff switch (electricity); clipping, something that has been cut from something else

دیکشنری تخصصی

[سینما] بریده - تصویر بریده - بریده فیلم - برش حذفی - اشکال بریده شده - بریده مقوا - بریدگی
[زمین شناسی] کانال پر کن یک توده شیل، سیلت استون یا ماسه سنگ که یک کانال فرسایشی را که به درون یک رگه زغال سنگ حفر شده است، پر می کند. مقایسه شود با: (زغال سنگ) آب شست (استخراج معدن). مترادف: horseback (زغال سنگ شناسی).
[ریاضیات] خم کردن
[عمران و معماری] فیوزخودکار - کلید قطع جریان
[برق و الکترونیک] قطع کن وسیله ای الکتریکی که به صورت دستی یا خودکار جریان را قطع می کند، مانند مدار شکن، فیوز یا کلید .

مترادف و متضاد

کندن (فعل)
gnaw, pluck, channel, pug, pick, gully, pull, peel, trench, gouge, mine, dig, incise, enucleate, cut out, rend, scoop, evulse

برش دادن (فعل)
cut, rift, section, cut out

جدا کردن در اثر بریدن (فعل)
cut out

قطع جریان (اسم)
cutoff, cutout

excise, remove


Synonyms: carve, cease, delete, displace, eliminate, exclude, exsect, extirpate, extract, give up, oust, pull out, refrain from, sever, stop, supersede, supplant, usurp


Antonyms: add, include


Refrain from (doing something)


Synonyms: using something etc., to stop/cease (doing something)


Separate from a herd


Stop working


Synonyms: to switch off, (of a person on the telephone etc.) be disconnected


Leave suddenly


Arrange


جملات نمونه

1. In the spring, cut out the old wood and shorten the young stems .
[ترجمه ترگمان]در بهار، چوب کهنه را ببرید و ساقه های جوان را کوتاه کنید
[ترجمه گوگل]در بهار، چوب قدیمی را بریزید و ساقه های جوان را کوتاه کنید

2. With her speed and agility, Cage cut out all her competitors in the hurdle race.
[ترجمه ترگمان]با سرعت و چابکی او، کیج (کیج)تمام رقبای خود را در مسابقه رقابت حذف می کند
[ترجمه گوگل]با سرعت و چابکی او، کاید تمام رقبای خود را در مسابقه مانع از بین برد

3. Don't cut out when everyone is going fast.
[ترجمه امیرعلی] وقتی همه دارن سریع میرن منحرف نشو
[ترجمه ترگمان]وقتی همه دارن سریع میرن بیرون
[ترجمه گوگل]زمانی که همه به سرعت می روند، قطع نکنید

4. Sweets should be cut out of diabetics diet.
[ترجمه ترگمان]سوییتز \"باید از رژیم دارویی استفاده کنه\"
[ترجمه گوگل]شیرینی ها باید از رژیم غذایی دیابتی ها برداشته شوند

5. He is cut out for an artist.
[ترجمه فاطمه عبدی] او ساخته شده برای بازیگری.
[ترجمه ترگمان]او برای یک هنرمند بریده می شود
[ترجمه گوگل]او برای یک هنرمند قطع شده است

6. Try to cut out the foods that are making you fat.
[ترجمه فاطمه] سعی کنین غذاهایی ک باعث چاقی شما میشوند رو حذف کنین
[ترجمه ترگمان]سعی کنید غذاهایی را که باعث چربی شما می شوند را حذف کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از مواد غذایی که باعث چربی شما می شوند را قطع کنید

7. She cut out his picture from the magazine.
[ترجمه bari] او عکس خود را از درون مجله حذف/برید
[ترجمه ترگمان]عکسش رو از مجله حذف کرد
[ترجمه گوگل]او تصویر خود را از مجله قطع کرد

8. Some factories have cut out the middleman and sell their products directly to customers.
[ترجمه ترگمان]برخی کارخانه ها این واسطه را قطع کرده و محصولاتشان را مستقیما به مشتریان می فروشند
[ترجمه گوگل]برخی کارخانجات واسطه را قطع کرده و محصولات خود را به طور مستقیم به مشتریان فروخته اند

9. Cut out the coupon and send those cheques off today.
[ترجمه ترگمان]کوپن را ببرید و آن چک را امروز ارسال کنید
[ترجمه گوگل]کوپن را بردارید و امروز آن چک را بردارید

10. It would be wiser to cut out all alcohol during pregnancy.
[ترجمه ترگمان]عاقلانه تر این است که تمام مشروبات الکلی را در دوران بارداری از بین ببرید
[ترجمه گوگل]در طول دوران بارداری علامت گذاری می شود

11. I cut out the article and pasted it in my scrapbook.
[ترجمه ترگمان]مقاله رو قطع کردم و توی دفتر خاطراتم نوشتم
[ترجمه گوگل]من مقاله را قطع کردم و آن را در دفترچه خاطراتم گذاشتم

12. He cut out the picture from the newspaper.
[ترجمه ترگمان]او عکس را از روزنامه جدا کرد
[ترجمه گوگل]او تصویر را از روزنامه قطع کرد

13. The doctor cut out his tonsils.
[ترجمه ترگمان]دکتر tonsils را قطع کرد
[ترجمه گوگل]دکتر لوزه ها را از بین برد

14. Why don't they cut out the middleman and let us do it ourselves?
[ترجمه ترگمان]چرا the رو قطع نکنن و به ما اجازه بدن که این کار رو خودمون انجام بدیم؟
[ترجمه گوگل]چرا آنها واسطه را نمی گیرند و اجازه می دهند خودمان آن را انجام دهیم؟

15. He's not cut out to be a politician.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک سیاست مدار از رده خارج نشده است
[ترجمه گوگل]او قطعا سیاستمدار نیست

16. We got to install an Indwelling Curiosity Cutout in some nosy booger.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک کنجکاوی indwelling را در برخی از booger nosy نصب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک Cutout کنجکاوی Indwelling را در برخی از booger nose نصب کنیم

17. Scrapbooks and bottles of paste and cutout articles of the young Dove braving gales in canoes, performing heroic acts.
[ترجمه ترگمان]scrapbooks و شیشه های مربا و تکه های بریده این قمری جوان با canoes در canoes با حرکات قهرمانانه دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم و بطری های مقیاس و مقیاس های گل سرخ جوان در قایقرانی، انجام اعمال قهرمانانه

18. Poole brought his fist down on the alarm cutout, and the wailing ceased.
[ترجمه ترگمان]پول مشتش را روی یکی دیگر بند زنگ خطر انداخت و شیون و زاری متوقف شد
[ترجمه گوگل]پاول مچ دست خود را بر روی زنگ هشدار برانگیخت و ریشخند زد

19. Turn on the text cutout layer again.
[ترجمه ترگمان]دوباره متن بریده متن را روشن کنید
[ترجمه گوگل]لایه برش متن را دوباره ببندید

20. The damage of plane with cutout is mostly caused by the interlaminar fracture around the hole.
[ترجمه ترگمان]آسیب هواپیما با فیوز خودکاری بیشتر از شکستگی بین لایه ای در اطراف سوراخ ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]آسیب هواپیما با برش عمدتا ناشی از شکاف بین لامین در اطراف سوراخ است

21. You can have your picture taken with a cutout of David Beckham.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید عکس خود را با یک فیوز خودکاری از دیوید بکهام (دیوید بکهام)بگیرید
[ترجمه گوگل]شما می توانید عکس خود را با قطع David Beckham گرفته باشید

22. PS Cutout filter, PS filter Cutout famous tool Cutout hair, wedding and so on.
[ترجمه ترگمان]PS Cutout، فیلتر PS، hair معروف Cutout، ازدواج و غیره
[ترجمه گوگل]PS Cutout filter، PS فیلتر Cutout ابزار معروف Cutout مو، عروسی و غیره

23. There's a life-size cutout of Obama on the wall.
[ترجمه ترگمان]یک فیوز خودکاری به اندازه یک زندگی وجود دارد که اوباما روی دیوار است
[ترجمه گوگل]اوباما بر روی دیوار یک برش عمودی دارد

24. We produce porcelain insulator, porcelain bushing, fuse cutout, lightning arrester and composite insulator.
[ترجمه ترگمان]ما یک عایق چینی، bushing چینی، فیوز خودکاری، برق گیر و مقره های کامپوزیتی ایجاد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما تولید کننده مقره، چاقو، جعبه فیوز، رعد و برق و عایق کامپوزیت تولید می کنیم

25. black bags designed with a burka cutout at the level where most standard-size magazines show the eyes of their cover girls.
[ترجمه ترگمان]کیسه های سیاه طراحی شده با یک فیوز خودکاری در سطح بالا که در آن اکثر مجلات سایز استاندارد، چشم دختران پوشش دار خود را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]کیسه های سیاه و سفید طراحی شده با برش برک در سطح که در آن اکثر مجلات استاندارد نشان می دهد چشم دختران پوشش خود را

26. So he sent a life - size cardboard cutout of himself, as well as a prerecorded speech.
[ترجمه ترگمان]بنابراین او یک تکه مقوا به اندازه یک قطعه مقوا برای خودش فرستاد
[ترجمه گوگل]بنابراین او یک برش مقوا روی سطح زندگی خود و همچنین یک سخنرانی پیشین را فرستاد

27. It is used to trace the cutout images onto artwork. In computer typesetting, it is an underlying page design or grid into which text and graphics are placed.
[ترجمه ترگمان]از آن برای ردیابی تصاویر بریده در آثار هنری استفاده می شود در حروف چینی رایانه ای، این یک طراحی صفحه اصلی یا شبکه ای است که متن و گرافیکی در آن قرار داده می شوند
[ترجمه گوگل]این برای ردیابی تصاویر برش بر روی آثار هنری استفاده می شود در تایپ کامپیوتری، این یک طرح صفحه یا صفحه است که در آن متن و گرافیک قرار گرفته است

28. It's a cutout between the bordello and the abductors.
[ترجمه ترگمان]این یک قطع شده میان the و آدم ربایان است
[ترجمه گوگل]این بین برادلو و ربایندگان قطع است

29. But the pockets are empty. even the makers' labels are cutout.
[ترجمه ترگمان]اما جیب هایش خالی است حتی makers هم بریده شده اند
[ترجمه گوگل]اما جیب خالی است حتی برچسب های سازندگان بریده شده اند

پیشنهاد کاربران

طرد کردن

بیرون کشیدن هم معنی میده

رفتن
ترک کردن

Cut in = سهیم کردن
Cut out = سهم کسی را گرفتن ( به زور ) از چنگ اش در آوردن

بریدن - ایجاد شدن

قطع کننده

To remove somthing by cutting around it
بریدن، برش دادن

بریدن وسیله کاغذی یا خود کاغد

( Verb )
Cut a piece of paper or cloth into a shape
برش دادن، جدا کردن در اثر بریدن:
Cut out the heart
کانون زبان ایران

بریدن

بریدن کاغذ برای ساختن شکلی مثل قلب یا سایر موارد

حکاکی

سایه نما

قطع کردن مصرف چیزی


Cut out
Cut out to be an engineer
Cut out for sth


Cut out=مستعد برای چیزی یا کاری=استعداد کاری را داشتن=مناسب کاری بودن


Skip doing ، اجتناب از مصرف چیزی

بریدن چیزی

از روی شکلی که کشیده شده قیچی کردن یا بریدن

to cut a shape from a piece of paper, cloth etc:

cut a pice of paper or cloth into a shape

Cut a piece of paper or cloth into a shape

کنده شدن یا کندگی حاصل در سطوح قطعات قسمت توربین موتور ( در اثر حرارت ) که در بازرسی حین تعمیر شناسایی و اصلاح می شود و یا قطعه اسقاط می گردد بعنوان مثال
cut out up to 65 mm long and 7mm max depth

I'm not cut out for this job
من برای این کار ساخته نشدم

شکلک کاغذی یا چوبی ( بچه گانه )

کنار گذاشتن

بریدن ، برش دادن

remove, eliminate
I have lost my job I must cut out all unnecessary spending
به معنای حذف کردن و کنار گذاشتن چیزی هم هست


گاه به معنای "رابط" است. در مباحث اطلاعاتی و جاسوسی به فرد واسط گفته میشود.
gave this to our cutout

جدا کردن یا اختصاص دادن مثلا زمان برای اعضای خانواده

تصاویر آدم ها که روی مقوا زده میشه و وایمیسه.

بریدن چیزی، برش دادن

cut out ( verb ) = جدا کردن، بریدن، برش دادن، خاتمه دادن، تمام کردن، از کاری دست بر داشتن، بس کردن، حذف کردن، از کار افتادن ( موتور و. . )

exmaples:
1 - I cut it out and pinned it to my bedroom wall.
آن را بریدم و به دیوار اتاق خوابم نصب کردم.
2 - I cut the picture out of the newspaper.
من آن عکس را از روزنامه جدا کردم ( بریدم ) .
3 - Cut it out! That hurts!
بس کن! درد می کند!
4 - . I've cut out red meat from my diet.
گوشت قرمز را از رژیم غذایی خود حذف کرده ام.
5 - You can cut out this whole paragraph.
می توانید کل این پاراگراف را حذف کنید.
6 - One of the plane's engines cut out, so they had to land with only one.
یکی از موتورهای هواپیما از کار افتاد ، بنابراین آنها مجبور شدند فقط با یک موتور به زمین بنشینند.

کنار گذاشتن:
cut that out
آنرا کنار بگذار

آنتن قطع شدن

فرض کنید یک کاغذ دارید ، وسط یا هرجای آن ، منهای گوشه ها و اضلاع یک شکلی میکشید ، می برید و از کاغذ جدا می کنید
در این حال شما cut out کرده اید

cut out ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بریده‏نقش
تعریف: اَشکال کوچک بریده‏شده از کاغذ یا مقوا یا چوب یا مواد دیگر که در پویانمایی از آنها استفاده می‏شود|||متـ . بریده


کلمات دیگر: