کلمه جو
صفحه اصلی

country of origin

انگلیسی به انگلیسی

• native country, motherland, land of one's birth or original citizenship

دیکشنری تخصصی

[سینما] کشور اصلی / کشور سازنده فیلم

جملات نمونه

1. Bottles are labelled by country of origin.
[ترجمه ترگمان]بطری ها توسط کشور مبدا علامت گذاری شده اند
[ترجمه گوگل]بطری ها بر اساس کشور مبدا برچسب گذاری می شوند

2. Immigrants rarely return to their country of origin .
[ترجمه ترگمان]مهاجران به ندرت به کشور مبدا باز می گردند
[ترجمه گوگل]مهاجران به ندرت به کشور خود می روند

3. What is your country of origin?
[ترجمه ترگمان]کشور شما از چه قرار است؟
[ترجمه گوگل]کشور مبدا شما چیست؟

4. They are forced to return to their country of origin.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور به بازگشت به کشور مبدا خود می شوند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور به بازگشت به کشور خود میشوند

5. The students were listed by name and by country of origin.
[ترجمه ترگمان]نام این دانشجویان با نام و در کشور مبدا فهرست شده است
[ترجمه گوگل]دانش آموزان بر اساس نام و کشور مبدا ذکر شده اند

6. The refugees were deported back to their country of origin.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان به کشور مبدا بازگردانده شدند
[ترجمه گوگل]پناهندگان به کشور خود منحرف شدند

7. Illegal aliens are usually deported to their country of origin.
[ترجمه ترگمان]بیگانگان معمولا به کشور مبدا شان تبعید می شوند
[ترجمه گوگل]بیگانه های غیرقانونی معمولا به کشور مبدا خود اعزام می شوند

8. All meat should be clearly labelled with its country of origin.
[ترجمه ترگمان]همه گوشت باید به روشنی با کشور مبدا آن علامت گذاری شوند
[ترجمه گوگل]تمام گوشت باید به وضوح با کشور مبدأ آن مشخص شود

9. All goods must be clearly labelled with their country of origin.
[ترجمه ترگمان]همه کالاها باید به وضوح با کشور مبدا آن ها علامت گذاری شوند
[ترجمه گوگل]تمام کالاها باید به وضوح با کشور مبدأشان برچسب گذاری شوند

10. The magazines were organized by country of origin.
[ترجمه ترگمان]این مجله توسط کشور مبدا سازماندهی شده بود
[ترجمه گوگل]مجلات توسط کشور مبدا سازمان یافته بودند

11. It's now up to the country of origin to vouch for the health of the animals.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این کشور به کشور مبدا می رود تا ضمانت سلامت حیوانات را تضمین کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر به کشور مبدا برای تأمین سلامت حیوانات اهمیت دارد

12. Could you tell me the date and country of origin?
[ترجمه ترگمان]میتونی تاریخ و کشور مبدا رو بهم بگی؟
[ترجمه گوگل]می توانید تاریخ و کشور منشا را بگویید؟

13. A survey of the country of origin of each breed reveals a strange distribution.
[ترجمه ترگمان]بررسی کشور مبدا هر گونه، توزیع عجیبی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نظرسنجی از کشور مبدا هر نژاد یک توزیع عجیب و غریب را نشان می دهد

14. Merely saying the year, grape and country of origin was a philistine's way of labelling wine.
[ترجمه ترگمان]فقط گفته می شود که انگور و کشور مبدا روش philistine برای برچسب زدن شراب است
[ترجمه گوگل]صرفا گفتن سال، انگور و کشور مبدأ، راهی ساده برای نشان دادن شراب بود

15. However, the country of origin effects of those unfitting product concepts did not lead to brand dilution like the brand name of neutral descriptive.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اثرات ناشی از آن مفاهیم محصول نامناسب منجر به رقیق شدن نام تجاری مانند نام تجاری از نوع توصیفی نمی شود
[ترجمه گوگل]با این حال، کشور مبدا اثرات این مفاهیم ناپایدار محصول منجر به تلقیح نام تجاری مانند نام تجاری توصیف بی طرف


کلمات دیگر: