(آلمانی) ممنوع، قدغن
verboten
(آلمانی) ممنوع، قدغن
انگلیسی به فارسی
(آلمانی) ممنوع، قدغن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: (German) strictly prohibited; forbidden.
• مشابه: taboo
• مشابه: taboo
• (from german) forbidden by law; not allowed, banned, prohibited
جملات نمونه
1. Things we used to say were verboten are now considered an acceptable risk-return trade-off as liquidity and hedging markets have developed.
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که ما برای گفتن به آن ها عادت داشتیم در حال حاضر به عنوان یک تجارت بازگشت ریسک قابل قبول به عنوان نقدینگی و عدم تامین ریسک در نظر گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]چیزهایی که ما می گوییم می گویند وربوتن در حال حاضر در نظر گرفته می شود یک معامله خطر - بازگشت مناسب به عنوان نقدینگی و بازارهای حراست توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]چیزهایی که ما می گوییم می گویند وربوتن در حال حاضر در نظر گرفته می شود یک معامله خطر - بازگشت مناسب به عنوان نقدینگی و بازارهای حراست توسعه یافته است
2. Beards are virtually verboten in corporate circles.
[ترجمه ترگمان]در محافل صنفی، ریش به طور مجازی verboten شده است
[ترجمه گوگل]ریشها عمدتا در محافل شرکتی هستند
[ترجمه گوگل]ریشها عمدتا در محافل شرکتی هستند
3. Courtney : Get real. Tattoos are strictly verboten. Sorry.
[ترجمه ترگمان] واقع بین باش تتو باید اکیدا ممنوعه باشه ببخشید
[ترجمه گوگل]کورتنی واقعی می گیره خالکوبی ها به شدت متضاد هستند متاسف
[ترجمه گوگل]کورتنی واقعی می گیره خالکوبی ها به شدت متضاد هستند متاسف
4. What is permissible at one may be verboten at another.
[ترجمه ترگمان]آنچه در یک فرد مجاز است ممکن است در مکان دیگری مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]آنچه در یک مجاز است، ممکن است در دیگر موارد مجاز باشد
[ترجمه گوگل]آنچه در یک مجاز است، ممکن است در دیگر موارد مجاز باشد
5. Conclusions The induced abortion by rivanol isn't absolute verboten for pregnancy of scarred uterus.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سقط جنین القا شده توسط rivanol برای حاملگی رحم غیر خراشیده مطلق نیست
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: سقط ناشی از رونول به علت حاملگی رحم زخمی واجب نیست
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: سقط ناشی از رونول به علت حاملگی رحم زخمی واجب نیست
6. A still photographer and a video cameraman followed him in there, which is taboo and off-limits and strictly verboten.
[ترجمه ترگمان]یک عکاس هنوز هم عکاس و یک فیلمبردار ویدیو در آنجا به دنبال او هستند که این یک تابو و خارج از حد است و اکیدا ضد عفونی است
[ترجمه گوگل]یک عکاس هنوز و یک فیلمبردار ویدئویی در آنجا به دنبال او بود، که تابو و غیر مجاز است و به شدت متهم است
[ترجمه گوگل]یک عکاس هنوز و یک فیلمبردار ویدئویی در آنجا به دنبال او بود، که تابو و غیر مجاز است و به شدت متهم است
7. Kissing continues, after a fashion, but tongues now completely verboten.
[ترجمه ترگمان]بوسیدن، بعد از یک مد ادامه دارد، اما زبان باز هم قدغن است
[ترجمه گوگل]بوسیدن ادامه می دهد، پس از مد، اما زبان ها در حال حاضر به طور کامل verboten
[ترجمه گوگل]بوسیدن ادامه می دهد، پس از مد، اما زبان ها در حال حاضر به طور کامل verboten
8. Shooting exercises were under way nearby; their presence was verboten.
[ترجمه ترگمان]تمرینات تیراندازی در همان نزدیکی انجام شد؛ حضور آن ها verboten بود
[ترجمه گوگل]تمرینات تیراندازی در حال اجرا بود حضور آنها صریح بود
[ترجمه گوگل]تمرینات تیراندازی در حال اجرا بود حضور آنها صریح بود
9. Some other rules: The passive voice is to be avoided and pop culture references are verboten.
[ترجمه ترگمان]برخی از قوانین دیگر: می توان از صدای انفعالی اجتناب کرد و منابع فرهنگ پاپ غیر فعال هستند
[ترجمه گوگل]برخی از قوانین دیگر صدای غیرفعال باید اجتناب شود و مراجع فرهنگی پاپ معتبر باشند
[ترجمه گوگل]برخی از قوانین دیگر صدای غیرفعال باید اجتناب شود و مراجع فرهنگی پاپ معتبر باشند
10. And we don't want to play word games with you - you know what's verboten .
[ترجمه ترگمان]و ما دوست نداریم با تو بازی کنیم - می دونی که چه اهمیت داره
[ترجمه گوگل]و ما نمی خواهیم با شما بازی های کلمه ای را انجام دهیم - شما می دانید چه چیزی درست است
[ترجمه گوگل]و ما نمی خواهیم با شما بازی های کلمه ای را انجام دهیم - شما می دانید چه چیزی درست است
11. It became apparent that, excepting the historical tribal rhythms at the start of the ceremony, anything with a discernible beat is considered verboten by the party elite who control the games.
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که بجز ریتم های قبیله ای تاریخی در ابتدای مراسم، هر چیزی با یک ضربه قابل تشخیصی توسط نخبگان حزب که بازی ها را کنترل می کنند مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]معلوم شد که به استثنای ریتم های قبیله ای تاریخی در آغاز مراسم، هر چیزی که با ضرب قابل تشخیص است، توسط نخبگان حزبی که بازی را کنترل می کنند، قاعده مند است
[ترجمه گوگل]معلوم شد که به استثنای ریتم های قبیله ای تاریخی در آغاز مراسم، هر چیزی که با ضرب قابل تشخیص است، توسط نخبگان حزبی که بازی را کنترل می کنند، قاعده مند است
12. That eye-opener comes from a Yahoo! HotJobs online poll, in which 62% of respondents reported being on the receiving end of a question about a verboten topic, such as one's religion or marital status.
[ترجمه ترگمان]آن چشم باز از Yahoo! نظرسنجی آنلاین HotJobs، که در آن ۶۲ % از پاسخ دهندگان از دریافت یک سوال در مورد یک موضوع verboten، مانند مذهب یا وضعیت زناشویی، گزارش دادند
[ترجمه گوگل]این چشم باز از یاهو می آید HotJobs آنلاین نظرسنجی، که در آن 62 درصد از پاسخ دهندگان گزارش شده است که در پایان دریافت یک سوال در مورد موضوع verboten، مانند دین یا وضعیت تاهل
[ترجمه گوگل]این چشم باز از یاهو می آید HotJobs آنلاین نظرسنجی، که در آن 62 درصد از پاسخ دهندگان گزارش شده است که در پایان دریافت یک سوال در مورد موضوع verboten، مانند دین یا وضعیت تاهل
13. This would allow them to do something long thought verboten by the laws of physics: figure out the state of certain pairs of variables at the exact same time with an unprecedented amount of certainty.
[ترجمه ترگمان]این کار به آن ها این امکان را می دهد که کار طولانی تری را با قوانین فیزیک انجام دهند: بیان وضعیت جفت های خاص متغیرها در عین حال با مقدار بی سابقه قطعیت
[ترجمه گوگل]این امر به آنها اجازه می دهد که قوانین فیزیک را به طرز فکری بلند بفهمند و حالت جفت متغیرهای خاص را در یک زمان مشابه با مقدار بی سابقه ای از اطمینان بیان کنند
[ترجمه گوگل]این امر به آنها اجازه می دهد که قوانین فیزیک را به طرز فکری بلند بفهمند و حالت جفت متغیرهای خاص را در یک زمان مشابه با مقدار بی سابقه ای از اطمینان بیان کنند
14. Q. I never talk about politics or religion at social functions. Are there any verboten subjects at business functions?
[ترجمه ترگمان]سوال: من هیچ وقت درباره سیاست و مذهب در فعالیت های اجتماعی صحبت نمی کنم آیا هیچ سوژه verboten در توابع کسب وکار وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]Q من هرگز در مورد سیاست یا مذهب در عملکرد اجتماعی صحبت نمی کنم آیا در عملکردهای کسب و کار مشاغل معتبری وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]Q من هرگز در مورد سیاست یا مذهب در عملکرد اجتماعی صحبت نمی کنم آیا در عملکردهای کسب و کار مشاغل معتبری وجود دارد؟
کلمات دیگر: