( مصدر ) غضبناک شدن . یا چشم به چیزی . ۱ - نگریستن بتمام شوق و رغبت . ۲ - طمع کردن .
چشم سرخ کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چشم سرخ کردن. [ چ َ / چ ِ س ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غضبناک شدن. ( فرهنگ نظام ).
- چشم سرخ کردن به چیزی یا بر چیزی ؛ کنایه است از نگریستن بتمام شوق و رغبت ، و شیفته ومجنون او بودن. ( آنندراج ). با شوق مفرط دیدن. ( فرهنگ نظام ) :
برخسار تو چشم کردیم سرخ
از آن اشک ما لاله گون میرود.
کنون از هر مژه خونم چکیده.
- چشم سرخ کردن به چیزی یا بر چیزی ؛ کنایه است از نگریستن بتمام شوق و رغبت ، و شیفته ومجنون او بودن. ( آنندراج ). با شوق مفرط دیدن. ( فرهنگ نظام ) :
برخسار تو چشم کردیم سرخ
از آن اشک ما لاله گون میرود.
کمال خجندی ( از آنندراج ).
بهر گلرخ که کردم سرخ دیده کنون از هر مژه خونم چکیده.
جامی ( از آنندراج ).
|| طمع کردن. ( آنندراج ).کلمات دیگر: