کلمه جو
صفحه اصلی

yurt


(ترکی) خیمه ی مغولی، چادر گرد (از پوست حیوان یا نمد)، yurta خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه

انگلیسی به فارسی

( yurta ) خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه


یورت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a movable round tent of skins or felt, used esp. by nomads in parts of Asia.

• rounded building characteristic of the mongols and the turks of central asia

جملات نمونه

1. If yurt accommodation runs out, then there are the chalets.
[ترجمه ترگمان]اگر چادر accommodation بیرون بیاید، then هم وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگر خوابگاه یورت بیرون رود، خانه های چوبی وجود دارد

2. Alkhan - Yurt, meanwhile, became infamous for the butchery and rape committed there by the Russians soon afterwards.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، Alkhan - Yurt به خاطر قتل و تجاوز به آنجا توسط روس ها به زودی بدنام شد
[ترجمه گوگل]آلخان - یورت، در عین حال، به زودی بعد از آن، روس ها را مجبور به تجاوز به قتل و تجاوز به عنف کرد

3. Finally, we can get into a Mongolian yurt.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما می توانیم به یک خیمه قرقیز برسیم
[ترجمه گوگل]سرانجام، ما می توانیم به یورت مغولستان برسیم

4. His yurt stood behind the temple.
[ترجمه ترگمان]yurt پشت معبد ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یورت او در پشت معبد ایستاده بود

5. While yurt has become travel, horse riding has become a kind of experience.
[ترجمه ترگمان]در حالی که قرقیزها در حال سفر هستند، اسب سواری به نوعی تجربه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]در حالی که جوراب مسافرت شده است، اسب سواری به نوعی تجربه تبدیل شده است

6. Mongolian children, said grid, full language for the yurt, or Mongolian Po.
[ترجمه ترگمان]به گفته شبکه، کودکان مغولی، زبان پر از زبان قرقیزی، یا Mongolian پو، است
[ترجمه گوگل]بچه های مغولستانی، شبکه ای، زبان کامل برای یورت، و یا Po مغولستان گفت

7. A yurt is a portable, felt - covered, wood lattice - framed dwelling structure traditionally used by nomads.
[ترجمه ترگمان]یک خیمه یک چادر مسکونی قابل حمل و پوشیده از چوب است که به طور سنتی توسط عشایر مورد استفاده قرار می گرفته است
[ترجمه گوگل]یورت یک ساختار مسکونی قابل حمل، قابل روباری، پوشش داده شده و تحت فشار است که به طور معمول توسط عشایر مورد استفاده قرار می گیرد

8. Mother left the yurt with a barrel of horse milk in her hand.
[ترجمه ترگمان]مادر سطل شیر را با یک بشکه شیر اسب در دستش گذاشت
[ترجمه گوگل]مادر با یک بشکه شیر اسب در دستش را با یورت ترک کرد

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

10. Yurt is a traditional Mongolian dwelling house. It is also an epitome of Mongolian culture.
[ترجمه ترگمان]Yurt یک خانه مسکونی مغولی سنتی است همچنین خلاصه ای از فرهنگ مغولستان است
[ترجمه گوگل]یورت یک خانه مسکونی مغولستانی است این یک مفهوم فرهنگ مغولی است

11. Herdsmen are rigging up a Mongolian yurt as a new domicile.
[ترجمه ترگمان]herdsmen یک خیمه قرقیز را به عنوان محل اقامت جدید به راه می اندازند
[ترجمه گوگل]گاوداری ها یک مهدکودک مغولی را به عنوان یک محل سکونت جدید اداره می کنند

12. The Tush kyiz is hung in the yurt over the marriage bed of the couple, and symbolize their pride in their Kyrgyz tradition.
[ترجمه ترگمان]kyiz Tush بر روی تخت عروسی این زوج آویزان است و سمبل غرور آن ها در سنت their است
[ترجمه گوگل]Tush kyiz در بستر ازدواج از زن و شوهر آویزان شده است، و غرور خود را در سنت قرقیزستان نشان می دهد

13. He brought us back to our yurt.
[ترجمه ترگمان] اون ما رو برگردونده به yurt
[ترجمه گوگل]او ما را به حیاط ما آورد

14. We put a match to ours and it goes up with a rocket-like roar, heating the yurt in a flash.
[ترجمه ترگمان]ما یک مسابقه با خودمان قرار دادیم و با غرشی شبیه موشک، چادر را در یک فلاش گرم می کنیم
[ترجمه گوگل]ما یک بازی با خودمان داریم و با یک رعد و برق مانند موشک میچرخیم که در یک فلاش یورت را گرم می کند

15. The antechamber outside Artai's apartments was hung with silks like a yurt.
[ترجمه ترگمان]اتاق انتظار بیرون آپارتمان artai با ابریشم مانند a آویخته بود
[ترجمه گوگل]اتاق پیشخدمت خارج از آپارتمان Artai آویزان شده با ابریشم مانند یورت بود

پیشنهاد کاربران

چادر هایی که بعضی ها در آن زندگی میکنند

چادری که با پوست حیوانات درست میشه و صحرانشینان یا عشایر از آن استفاده میکنند
خیمه


کلمات دیگر: