کلمه جو
صفحه اصلی

unburdened

انگلیسی به فارسی

بی نظیر، سبکبار کردن، بار از دوش کسی برداشتن، اعتراف و درد دل کردن


انگلیسی به انگلیسی

• if a person or system is unburdened by something, they are not limited or restricted by it.

جملات نمونه

1. He unburdened a horse of its load.
[ترجمه ترگمان]بار دیگر بر اسب سنگینی کرد
[ترجمه گوگل]او یک اسب بارگیری را بر تن کرد

2. She unburdened herself of her feelings of guilt.
[ترجمه ترگمان]احساس گناه می کرد
[ترجمه گوگل]او خود را از احساسات گناه خود محروم کرده است

3. He unburdened himself of his secret to me.
[ترجمه ترگمان]او خودش را با من در میان گذاشت
[ترجمه گوگل]او خود را از راز خود به من جدا کرد

4. And no penitent in a confessional could have unburdened herself more pathetically than did my Maman that afternoon.
[ترجمه ترگمان]و هیچ توبه کار هم نمی توانست بیش از آن روز بعد از ظهر مامان من را تحمل کند
[ترجمه گوگل]و هیچ ختنه ای در یک اعتراف نمی توانست خود را نسبت به مامان که بعد از ظهر داشت، خجالت کشید

5. She unburdened herself of her secret to me.
[ترجمه ترگمان]او خودش را با من در میان گذاشت
[ترجمه گوگل]او خود را از راز او به من جدا کرده است

6. He unburdened himself of his secret.
[ترجمه ترگمان]با این راز دل خود را خالی کرد
[ترجمه گوگل]او خود را از راز خود جدا کرد

7. I unburdened my heart to my friends.
[ترجمه ترگمان]قلبم رو با دوستام خالی کردم
[ترجمه گوگل]من قلبم را به دوستانم انداختم

8. He unburdened his troubles to me.
[ترجمه ترگمان]مشکلاتش را با من حل کرد
[ترجمه گوگل]او مشکلات خود را به من انداخت

9. I unburdened the boy of his satchel.
[ترجمه ترگمان]من پسر کیفش را خالی کردم
[ترجمه گوگل]من پسر رو از کیسه ی خودم گذاشتم

10. Jane unburdened herself to the teacher.
[ترجمه ترگمان]جین خودش را روی معلم متمرکز کرد
[ترجمه گوگل]جین خود را به معلم تحویل داد

11. Susan unburdened herself of her terrible secret.
[ترجمه ترگمان]سوزان خودش را از این راز وحشتناک بیرون کشید
[ترجمه گوگل]سوزان خودش را از راز وحشتناکش جدا کرد

12. He unburdened his small heart of certain apprehensions.
[ترجمه ترگمان]قلب کوچک خود را به درد آورد
[ترجمه گوگل]او قلب کوچک خود را از دلایل خاصی جدا کرد

13. Many Chinese unburdened by such worries, focused instead on cashing in on the travel boom.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زرق و برق چین با این نگرانی ها تمرکز کردند و به جای آن که از رونق سفر سود ببرند، متمرکز شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از چینی ها با چنین نگرانی هایی روبه رو شده اند، و به جای اینکه در مسیر رونق سفر قرار گیرند، تمرکز می کنند

14. We unburdened him of his bags.
[ترجمه ترگمان]ما روی کیفش رو خالی کردیم
[ترجمه گوگل]ما او را از کیسه هایش جدا کردیم

پیشنهاد کاربران

نامحدود، بی حد و حصر


کلمات دیگر: