دوران جنگ، زمان جنگ، زمان جنگ وابسته به زمان جنگ
wartime
دوران جنگ، زمان جنگ، زمان جنگ وابسته به زمان جنگ
انگلیسی به فارسی
دوران جنگ، زمان جنگ
وابسته به زمان جنگ
زمان جنگ
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the period during which a war is fought.
• متضاد: peacetime
• متضاد: peacetime
• time of war, period during which war is waged
wartime is a period of time when there is a war.
time of battle during a war
wartime is a period of time when there is a war.
time of battle during a war
جملات نمونه
1. wartime shortages dramatized the importance of foreign trade
کمبودهای زمان جنگ اهمیت تجارت خارجی را به وضوح آشکار کرد.
2. the wartime partnership which existed between scientists and military men
همکاری میان دانشمندان و نظامیان در زمان جنگ
3. military service was compulsory both during peacetime and wartime
هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ خدمت نظام اجباری بود.
4. In wartime, food is often scarce.
[ترجمه ترگمان]در زمان جنگ، غذا اغلب کمیاب است
[ترجمه گوگل]در زمان جنگ، غذا اغلب کمیاب است
[ترجمه گوگل]در زمان جنگ، غذا اغلب کمیاب است
5. It was wartime and food was scarce.
[ترجمه ترگمان]زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
[ترجمه گوگل]این زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
[ترجمه گوگل]این زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
6. The wartime cabinet first recruited men into the forces from non-essential industries.
[ترجمه ترگمان]کابینه زمان جنگ ابتدا افراد را از صنایع غیر ضروری به نیروهای خود جذب کرد
[ترجمه گوگل]کابینه نظامی در ابتدا مردان را به نیروهای صنایع غیر ضروری استخدام کرد
[ترجمه گوگل]کابینه نظامی در ابتدا مردان را به نیروهای صنایع غیر ضروری استخدام کرد
7. Wartime austerities included food rationing and shortage of fuel.
[ترجمه ترگمان]austerities زمان جنگ شامل سهمیه بندی غذا و کمبود سوخت می شدند
[ترجمه گوگل]رعایت موازین جنگی شامل تغذیه غذایی و کمبود سوخت بود
[ترجمه گوگل]رعایت موازین جنگی شامل تغذیه غذایی و کمبود سوخت بود
8. Special regulations were introduced in wartime.
[ترجمه ترگمان]مقررات ویژه ای در زمان جنگ معرفی شد
[ترجمه گوگل]مقررات ویژه در زمان جنگ معرفی شد
[ترجمه گوگل]مقررات ویژه در زمان جنگ معرفی شد
9. His wartime experiences would fill a book!
[ترجمه ترگمان]تجربیات دوران جنگ او یک کتاب پر خواهند کرد!
[ترجمه گوگل]تجربه های دوران جنگ او یک کتاب را پر می کند!
[ترجمه گوگل]تجربه های دوران جنگ او یک کتاب را پر می کند!
10. National unity is essential in wartime.
[ترجمه ترگمان]اتحاد ملی در زمان جنگ ضروری است
[ترجمه گوگل]وحدت ملی در زمان جنگ ضروری است
[ترجمه گوگل]وحدت ملی در زمان جنگ ضروری است
11. His wartime exploits were later made into a film.
[ترجمه ترگمان]کاره ای او بعدها به صورت یک فیلم ساخته شد
[ترجمه گوگل]سوء استفاده های جنگی او بعدا به یک فیلم تبدیل شد
[ترجمه گوگل]سوء استفاده های جنگی او بعدا به یک فیلم تبدیل شد
12. The film is set in wartime England.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در زمان جنگ انگلستان به نمایش درآمد
[ترجمه گوگل]این فیلم در زمان جنگ انگلستان تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم در زمان جنگ انگلستان تنظیم شده است
13. The government rationed food to the public in wartime.
[ترجمه ترگمان]دولت غذای جیره بندی شده دولتی را در زمان جنگ جیره بندی کرد
[ترجمه گوگل]دولت در زمان جنگ غذا را به عموم مردم تقدیم کرد
[ترجمه گوگل]دولت در زمان جنگ غذا را به عموم مردم تقدیم کرد
14. Some wartime vessels are still in commission.
[ترجمه ترگمان]برخی از کشتی های جنگی هنوز در کمیسیون هستند
[ترجمه گوگل]برخی از کشتی های جنگی هنوز در کمیسیون هستند
[ترجمه گوگل]برخی از کشتی های جنگی هنوز در کمیسیون هستند
15. Fruit was a luxury in wartime Britain.
[ترجمه ترگمان]میوه یک کالای لوکس در زمان جنگ در زمان جنگ بود
[ترجمه گوگل]میوه لوکس در زمان جنگ بریتانیا بود
[ترجمه گوگل]میوه لوکس در زمان جنگ بریتانیا بود
کلمات دیگر: