کلمه جو
صفحه اصلی

unconcernedly

انگلیسی به فارسی

با بی تفاوتی


بدون تردید


انگلیسی به انگلیسی

• without worry or anxiety, without concern, indifferently

جملات نمونه

1. War was breaking out in Europe, but she unconcernedly planned for a holiday.
[ترجمه ترگمان]جنگ در اروپا آغاز شده بود، اما او بدون شک برای تعطیلات برنامه ریزی کرده بود
[ترجمه گوگل]جنگ در اروپا شکستن بود، اما بدون هیچ مشکلی برای تعطیلات برنامه ریزی کرد

2. Below them the lights of the town twinkled unconcernedly on.
[ترجمه ترگمان]پایین آن ها چراغ های شهر روشن بود
[ترجمه گوگل]در زیر آنها، چراغ های شهر به طور ناگهانی درخشیدند

3. The station serves personnel to ask unconcernedly: " You by accident the train? "
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه به پرسنل کمک می کند که بی اعتنا سوال کنند: \"شما با قطار تصادف می کنید؟\"
[ترجمه گوگل]این ایستگاه به پرسنل خدمت می کند تا بدون هیچ مشکلی بپرسد: �شما به طور تصادفی قطار؟ '

4. Striding unconcernedly toward them through the inches - deep dust came a priest.
[ترجمه ترگمان]از میان گرد و غباری که از میان خاک بلند شده بود کشیشی به راه افتاد
[ترجمه گوگل]بدون هیچ مشکلی به سمت آنها از طریق اینچ - غبار عمیق کشیش کشید

5. He said unconcernedly : " Do Shaanxi and Shanxi have differences? "
[ترجمه ترگمان]او بی اعتنا گفت: \"آیا Shaanxi و Shanxi تفاوت هایی دارند؟\"
[ترجمه گوگل]او بدون تردید گفت: 'آیا شانشی و Shanxi تفاوت دارند؟ '

6. I looked her up and down unconcernedly, say: " Picture, it is a bad apple nevertheless. "
[ترجمه ترگمان]من او را بالا و پایین نگاه کردم، گفتم: \" تصویر، این یک سیب بد است \"
[ترجمه گوگل]من او را بدون هیچ مشکلی نگاه کردم و گفتم: 'تصویر، این یک سیب بد است ' '

7. He looked about more unconcernedly.
[ترجمه ترگمان]بی unconcernedly به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او بیشتر بی تردید نگاه کرد

8. The ratbird climbed on and began to preen its fur unconcernedly.
[ترجمه ترگمان]The بالا رفت و با بی قیدی موهای خود را پوشاند
[ترجمه گوگل]موش خرطومی بر روی زمین افتاد و بدون هیچ مشکلی از خزه بیرون آمد


کلمات دیگر: