کلمه جو
صفحه اصلی

ventriloquist


کسی که در گفتار بطنی مهارت دارد، شکم گو، شکم گوگر، ventriloquistic درخمیه شب بازی وغیره کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند

انگلیسی به فارسی

( ventriloquistic ) (درخمیه شب بازی وغیره) کسی که بجای عروسک یاجانوری تکلم کند


انگلیسی به انگلیسی

• expert in ventriloquism, one who is skilled in the art of speaking so that the voice seems to come from a source other than the speaker
a ventriloquist is someone who can speak without moving their lips and who entertains people by making their words appear to be spoken by a puppet or a dummy.

جملات نمونه

1. Entertainment included a hypnotist and a ventriloquist.
[ترجمه ترگمان]سرگرمی عبارت بود از یک هیپنوتیزم کننده و یک گوینده که از درون شکم حرف می زد
[ترجمه گوگل]سرگرمی شامل یک هیپنوتیزم و یک ventriloquist بود

2. Frank shows himself to be the only ventriloquist to move his lips but not his teeth.
[ترجمه ترگمان]فرانک خودش را نشان می دهد که تنها کسی که از شکم حرف می زند لب هایش را تکان می دهد، اما دندان هایش را نه
[ترجمه گوگل]فرانک نشان می دهد که او تنها وانتریلوکویست است که لب هایش را عوض کند اما نه دندان هایش

3. Beware the ventriloquist, the dark horse, whose thrown voice juggles the truth.
[ترجمه ترگمان]بر حذر باش از شکم شکم، اسب سیاه که با صدای thrown حقیقت را آشکار می کند
[ترجمه گوگل]مراقب ventriloquist، اسب تاریک، که صدای پرتاب شده حقیقت را تحریک می کند

4. When I grew up I became a ventriloquist, and at that I was very well trained by a great master.
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ شدم از درون شکم حرف زدم و به این نتیجه رسیدم که استاد بزرگی هستم
[ترجمه گوگل]هنگامی که من بزرگ شدم، من به عنوان یک ventriloquist تبدیل شد، و در آن من توسط یک استاد بزرگ آموزش دیده بود

5. One character is a ventriloquist, another a sleepwalker.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها که مثل کسی که در خواب راه می رود از شکم حرف می زند
[ترجمه گوگل]یک شخصیت یک ventriloquist است، یکی دیگر از خواب آلودگی

6. Every ventriloquist carries a dummy of their own.
[ترجمه ترگمان]هر کس که از شکم حرف می زد یکی از ساختگی آن ها را باخود می برد
[ترجمه گوگل]هر ventriloquist دارای یک ساختگی از خود است

7. Peter worked in night club as a ventriloquist.
[ترجمه ترگمان]پیتر در باشگاه شبانه به عنوان یک شکم حرف می زد
[ترجمه گوگل]پیتر در باشگاه شب به عنوان یک ventriloquist کار می کرد

8. Maud closed The Great Ventriloquist with a snap.
[ترجمه ترگمان]در را بست و با ضربه محکمی آن را بست
[ترجمه گوگل]مود بسته Ventriloquist بزرگ با ضربه محکم و ناگهانی

9. Her career seemed barely more distinguished than that of Charlie McCarthy, the monocled dummy of her ventriloquist father, Edgar Bergen.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شغل او بیشتر از چارلی مک کارتی، یکی از father که از شکم حرف می زد، distinguished بود ادگار Bergen
[ترجمه گوگل]حرفه او به نظر می رسید به شدت بیشتر برجسته تر از چارلی McCarthy، ساختگی تک تک از پدر او ventriloquist، ادگار برگن

10. Just occasionally, one could be forgiven for thinking that the dummy had overtaken the ventriloquist.
[ترجمه ترگمان]فقط گاهی می توان به خاطر این که این آدمک از شکم حرف می زد بخشیده می شد
[ترجمه گوگل]فقط گاهی اوقات، می توان برای تفکر فریب آمیزی که ventriloquist را از دست داده بود، ببخشند

11. In addition to magic and clowning, he is a highly skilled ventriloquist and pantomimist.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر جادوگری و clowning بودن، او یکی از افراد بسیار ماهر است که از درون شکم حرف می زند
[ترجمه گوگل]علاوه بر سحر و جادو و دلقک، او Ventriloquist و pantomimis بسیار ماهر است

12. A figure of a person or an animal manipulated a ventriloquist.
[ترجمه ترگمان]یک شخص یا یک حیوان که از درون شکم حرف می زند
[ترجمه گوگل]شکل یک شخص یا یک حیوان دستکاری شده در ventriloquist

پیشنهاد کاربران

کسی که پانتومیم مهارت دارد


شکم گو
کسی که قادر به صحبت از شکم می باشد

گوینده ته گلویی

کسی که به جای عروسک صحبت میکند


کلمات دیگر: