( جذعمة ) جذعمة. [ ج َ ع َ م َ ] ( ع ص ،اِ ) خرد و کودک. ( منتهی الارب ). صغیر. ( قطر المحیط ).خرد و کودک و طفل صغیر. ( ناظم الاطباء ). اصل آن جذعه و میم آن زائد است. ( از قطر المحیط ) ( اقرب الموارد )( ناظم الاطباء ). اصل آن جذعه و میم زائده و هاء برای مبالغه است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در متن اللغة به معنی نوجوان آمده است و معنی خرد و کودک در منتهی الارب مورد تأمل است. و منه حدیث علی ( ع ): اسلم ابوبکر و انا جذعمة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جذعمه
لغت نامه دهخدا
جذعمة. [ ج َ ع َ م َ ] (ع ص ،اِ) خرد و کودک . (منتهی الارب ). صغیر. (قطر المحیط).خرد و کودک و طفل صغیر. (ناظم الاطباء). اصل آن جذعه و میم آن زائد است . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). اصل آن جذعه و میم زائده و هاء برای مبالغه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در متن اللغة به معنی نوجوان آمده است و معنی خرد و کودک در منتهی الارب مورد تأمل است . و منه حدیث علی (ع ): اسلم ابوبکر و انا جذعمة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: