1. The bishop criticized the government for its "callous, uncaring attitude" to the homeless and the unemployed.
[ترجمه ترگمان]اسقف از دولت به خاطر \"رفتار سرد و بی uncaring\" به بی خانمان ها و بیکاران انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]اسقف، دولت را به خاطر رفتار وحشیانه و بی رحم خود به بی خانمان و بیکار، مورد انتقاد قرار داد
2. It portrays him as cold and uncaring.
[ترجمه ترگمان]این تصویر او را سرد و بی تفاوت نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او را به عنوان سرد و نابینا به تصویر می کشد
3. She is often condemned as uncaring.
[ترجمه ترگمان]او اغلب به عنوان بی تفاوت محکوم می شود
[ترجمه گوگل]او اغلب به عنوان نادانسته محکوم شده است
4. In the article she was misrepresented as an uncaring mother.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله او به عنوان یک مادر بی uncaring نمایش داده شد
[ترجمه گوگل]در مقاله او به عنوان یک مادر نابینا اشتباه شده است
5. We live in an uncaring society.
[ترجمه ترگمان]ما در یک جامعه بی تفاوت زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه انحصاری زندگی می کنیم
6. She did not appear from her expression as uncaring of this interruption as the maid would have led Lois to believe.
[ترجمه ترگمان]او به همان اندازه که خدمتکار به لوییس فکر می کرد، بی آن که خود را قانع کند، از حالت چهره اش بی خبر بود
[ترجمه گوگل]او از بیان او به عنوان بی اعتنایی از این وقفه ظاهر نمی شود، به عنوان خدمتکار را به Lois به اعتقاد منجر شود
7. For years Diana suffered their uncaring ways in silence, making herself ill in the process.
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها، دایانا از روش های uncaring در سکوت رنج می برد و خود را در این فرآیند بیمار کرده بود
[ترجمه گوگل]سالهاست که دیانا در راه سکوت خود از راه های ناتوان خود رنج می برد و خود را در این روند بیمار می کند
8. To prescribe nothing could be unethical, uncaring, and perilous in terms of the investigation of the case and the pursuit of truth.
[ترجمه ترگمان]تجویز هیچ چیز غیر اخلاقی، بی تفاوت، و مخاطره آمیز برای بررسی پرونده و پی گیری حقیقت نیست
[ترجمه گوگل]برای تسویه حساب هیچ چیز نمی تواند غیر اخلاقی، بی عاطفه، و خطرناک باشد از نظر بررسی پرونده و پیگیری حقیقت
9. He tried again, uncaring that the tramp was motionless by now, the stench of excrement already beginning to permeate the air.
[ترجمه ترگمان]او دوباره تلاش کرد و بی تفاوت بود که این مرد ولگرد تا کنون بی حرکت است، بوی تعفن فضله از قبل شروع به داخل شدن هوا کرده بود
[ترجمه گوگل]او دوباره سعی کرد با صدای بلند گفت که ولگردی در حال حاضر بی حرکت بوده است، غضروف مجرای ادرار شروع به نفوذ هوا کرده است
10. He was selfish and uncaring.
[ترجمه ترگمان]او خودخواه و بی تفاوت بود
[ترجمه گوگل]او خودخواه و ناخودآگاه بود
11. It became an impersonal, distant, uncaring, social and welfare service.
[ترجمه ترگمان]این سرویس به یک خدمات اجتماعی، بی تفاوت، اجتماعی و اجتماعی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]این خدمات غیر شخصی، دور، بی نظیر، اجتماعی و رفاهی تبدیل شد
12. I was determined to become as self-involved and uncaring as possible.
[ترجمه ترگمان]من مصمم بودم که تا آنجا که ممکن است خود را درگیر و بی تفاوت باشم
[ترجمه گوگل]من مصمم بودم که به عنوان خودمحور و غیرقابل تصور شدن تبدیل شود
13. People who kinder, uncaring unkind or uncaring can be described as meaner than a junkyard dog.
[ترجمه ترگمان]افرادی که مهربان تر، unkind و uncaring هستند را می توان as از یک سگ junkyard توصیف کرد
[ترجمه گوگل]افرادی که قوه قضائیه، بی نظیر و غیرقابل انکار هستند، می توانند به عنوان مقتدرانه تر از یک سگ دزدی دریایی توصیف شوند
14. We are often uncaring short - tempered and unforgiving - flat - out too much like ourselves and not enough like Him!
[ترجمه ترگمان]ما اغلب کوتاه و خشن و خشن هستیم - بسیار شبیه به خودمان، و نه به اندازه او!
[ترجمه گوگل]ما اغلب از لحاظ تند و تلخ و تندرست - صاف - بسیار شبیه به خودمان و به اندازه کافی مانند او!