• prepared by heat
cooked
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. cooked food
غذای پخته
2. she cooked the meat till it lost all its nature
او گوشت را آن قدر پخت که ماهیت خود را از دست داد.
3. who cooked it?
کی آن را پخت ؟
4. a disjointed cooked chicken
مرغ پخته ای که تکه تکه شده است
5. he has cooked the (account) books
او دفترهای حساب را دستکاری کرده است.
6. my mother cooked three days' rations
مادرم خوراک سه روزه پخت.
7. to be cooked at low heat
با حرارت کم پخته شود.
8. my chances were cooked by the decision
این تصمیم هرگونه احتمال موفقیت مرا ازبین برد.
9. some like it cooked
برخی مردم پخته ی آن را دوست دارند.
10. string beans are cooked and eaten with the pod
لوبیا سبز را با غلاف می پزند و می خورند.
11. the juice of cooked meat solidifies into a jelly
آب گوشت،سفت شده و تبدیل به ژله می شود.
12. the maid had cooked a delectable dinner
کلفت شام لذیذی پخته بود.
13. in persian we call cooked rice "polow" (pilaf)
در فارسی به برنج پخته می گوییم ((پلو)).
14. this food has been cooked with different herbs and spices
این خوراک را با گیاهان و ادویه ی گوناگون پخته اند.
15. she pointed with pride to the delicious meals she had cooked
او با افتخار به غذاهای لذیذی که پخته بود اشاره کرد.
16. When the fruit is mushy and cooked, remove from the heat.
[ترجمه ترگمان]زمانی که میوه نرم و پخته می شود، از گرما جدا می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که میوه قهوه ای و پخته شده است، از گرما خارج شوید
[ترجمه گوگل]هنگامی که میوه قهوه ای و پخته شده است، از گرما خارج شوید
17. In broiling or grilling, the food is cooked directly over a very hot flame.
[ترجمه ترگمان]در کباب کردن یا کباب کردن، غذا مستقیما بر روی شعله داغ پخته می شود
[ترجمه گوگل]در غذا خوردن یا کباب کردن، غذا به طور مستقیم بر روی شعله بسیار گرم می شود
[ترجمه گوگل]در غذا خوردن یا کباب کردن، غذا به طور مستقیم بر روی شعله بسیار گرم می شود
18. He must have cooked up his scheme on the spur of the moment.
[ترجمه ترگمان]باید نقشه اش رو درست کرده باشه
[ترجمه گوگل]او باید طرح خود را در لحظه لحظه پرورش دهد
[ترجمه گوگل]او باید طرح خود را در لحظه لحظه پرورش دهد
19. Use separate knives for raw and cooked meat.
[ترجمه ترگمان]از چاقوهای جداگانه برای گوشت خام و پخته شده استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از چاقو های جداگانه برای گوشت خام و پخته شده
[ترجمه گوگل]استفاده از چاقو های جداگانه برای گوشت خام و پخته شده
20. I like eggs lightly cooked so that the yolk is still runny.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم که تخم مرغ به آرامی پخته شود تا نطفه هنوز آبریزش بینی دارد
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را به آرامی پخته می کنم، به طوری که زرده هنوز زنده است
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را به آرامی پخته می کنم، به طوری که زرده هنوز زنده است
پیشنهاد کاربران
Cooking در زمان گذشته - > She cooked =آن زن می پخت
پختن شام
کلمات دیگر: