کلمه جو
صفحه اصلی

touristy


(با تداعی منفی) ویژه ی جهانگردان، در خور گشتگران

انگلیسی به فارسی

(با تداعی منفی) ویژه‌ی جهانگردان، در خور گشتگران


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or appealing only to tourists.

جملات نمونه

1. Benidorm is too touristy for me.
[ترجمه ترگمان] Benidorm برای من خیلی touristy
[ترجمه گوگل]بنیادورم برای من بسیار توریستی است

2. Bali is the most touristy of the islands.
[ترجمه ترگمان]بالی یکی از مناطق توریستی این جزایر است
[ترجمه گوگل]بالی ترین گردشگری جزایر است

3. The coast is terribly touristy now.
[ترجمه ترگمان]ساحل بسیار توریستی است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ساحل بسیار مهیج است

4. We did all the usual touristy things.
[ترجمه ترگمان] ما همه کارای usual رو انجام دادیم
[ترجمه گوگل]ما همه چیزهای معمول توریستی را انجام دادیم

5. Visit some of the less touristy islands.
[ترجمه ترگمان]به برخی از جزایر توریستی کم تر مراجعه کنید
[ترجمه گوگل]از بعضی از جزایر توریستی کمتری بازدید کنید

6. Independent travellers often steer clear of the most touristy spots.
[ترجمه ترگمان]مسافران مستقل اغلب از مناطق توریستی دوری می کنند
[ترجمه گوگل]مسافران مستقل اغلب از نقاط مهم توریستی دور می شوند

7. Although the street theater seems a bit touristy, the audience consists mostly of locals on their lunch breaks.
[ترجمه ترگمان]اگرچه تئاتر خیابانی تا حدودی توریستی به نظر می رسد، اما تماشاگران اغلب افراد محلی را در زمان ناهار خود تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]اگر چه تئاتر خیابانی به نظر می رسد گردشگری کمی است، مخاطبان شامل اغلب مردم محلی در شکاف ناهار خود را

8. Of course we did all the touristy things while we were in Washington.
[ترجمه ترگمان]البته ما تا زمانی که در واشنگتن بودیم تمام چیزهای توریستی را انجام دادیم
[ترجمه گوگل]البته ما همه چیزهای توریستی را در حالی که در واشنگتن بودیم انجام دادیم

9. Sanibel is big-time touristy now, its narrow roads crammed with bicycles, cars, vans, construction equipment and delivery vehicles.
[ترجمه ترگمان]این منطقه توریستی بسیار بزرگ است و جاده های باریک آن پر از دوچرخه، اتومبیل، وانت، تجهیزات ساختمانی و وسایل نقلیه تحویل می باشد
[ترجمه گوگل]Sanibel در حال حاضر بزرگ توریستی است، جاده های باریک آن با دوچرخه، اتومبیل، وانت، تجهیزات ساخت و ساز و وسایل نقلیه تحویل

10. She decided to be touristy and go and buy souvenirs.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت تا توریستی شود و سوغاتی بخرد
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که توریستی شود و سوغاتی بخرد

11. We did lots of touristy things and had a lot of fun.
[ترجمه ترگمان] ما یه عالمه touristy داشتیم و کلی هم خوش گذروندیم
[ترجمه گوگل]ما بسیاری از چیزهای توریستی را انجام دادیم و بسیار سرگرم کننده بودیم

12. Welcome to Xi Qiao Mountain Touristy Vacationland!
[ترجمه ترگمان]به to qiao Mountain خوش آمدید
[ترجمه گوگل]خوش آمدید به Xi Qiao کوه Touristy Vacationland!

13. Jersey is the most touristy of the islands.
[ترجمه ترگمان]جرسی the جزیره است
[ترجمه گوگل]جرسی بیشترین توریست از جزایر است

14. The beach was touristy in summer.
[ترجمه ترگمان]ساحل توریستی تابستان بود
[ترجمه گوگل]ساحل در تابستان توریستی بود

15. This used to be an attractive seaside town, but now it's become very touristy.
[ترجمه ترگمان]این شهر به عنوان یک شهر ساحلی جذاب به کار می رفت، اما حالا کاملا توریستی شده
[ترجمه گوگل]این شهر ساحلی جذاب بود، اما در حال حاضر بسیار گردشگر است

پیشنهاد کاربران

گردشگر پسند
مناسب گردشگران
توریستی


کلمات دیگر: