کلمه جو
صفحه اصلی

cooled


خنک، خنک کردن چاییدن، سرد، خونسرد، ارام کردن

انگلیسی به فارسی

خنک، خنک کردن، سرد کردن، چاییدن، ارام کردن، خنک ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• chilled; made or become cool

جملات نمونه

1. old age has not cooled his ardor for politics
کهولت از اشتیاق او به سیاست نکاسته است.


کلمات دیگر: