کلمه جو
صفحه اصلی

baseboard


(ورزش) بازی بیس بال، تخته ای که دور دیوار درست بالای کف اتاق می کوبند، لبه ی تحتانی دیوار، نواره ی چوبی دور کف اتاق، چوب یا تخته ای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود

انگلیسی به فارسی

چوب یا تخته‌ای که به‌عنوان ستون یا پایه به‌کار می‌رود


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow board lining the lowermost edge of an interior wall.

(2) تعریف: a board that serves as the base of something.

• narrow board along the base of an interior wall

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] صفحه گچی قرنیز پای دیوار

جملات نمونه

1. The company also makes baseboards and transition thresholds to match all of their designs.
[ترجمه ترگمان]این شرکت همچنین baseboards و آستانه گذار را برای مطابقت با همه طراحی های خود می سازد
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنین پایه های پلاستیکی و آستانه انتقال را با تمام طرح های خود سازگار می کند

2. Then scrub dusty baseboards and webby corners of the room before you put anything back.
[ترجمه ترگمان]و قبل از اینکه چیزی را به پشت سرت بگذاری، هر دو طرف هر یک از این کارها را می کنند
[ترجمه گوگل]سپس قبل از اینکه هر چیزی را برگردانید، پایه های گرد و غبار و گوشه های وب را خالی کنید

3. Especially the baseboard, also give people in low - lying, the feeling of exposure to the pot.
[ترجمه ترگمان]به خصوص the نیز به مردم در دراز کشیدن، احساس در معرض قرار گرفتن در گلدان، کمک می کنند
[ترجمه گوگل]به خصوص تخته پایه، همچنین به افرادی که در معرض کمر قرار دارند، احساس قرار گرفتن در معرض گلدان قرار می گیرند

4. The base block at the intersection of the baseboard and the vertical trim around an opening.
[ترجمه ترگمان]بلوک پایه در تقاطع of و the عمودی حول یک دهانه باز می شود
[ترجمه گوگل]بلوک پایه در تقاطع پایه تخته و تر و تمیز عمودی در اطراف باز کردن

5. In the baseboard we see the unharmed mousehole.
[ترجمه ترگمان]در the ما the سالم را می بینیم
[ترجمه گوگل]در تخته نرد ما میوه های آسیب دیده را می بینیم

6. Develops a kind of compound baseboard radiator of small thickness and height.
[ترجمه ترگمان]Develops ترکیبی از radiator با ضخامت و ارتفاع کوچک است
[ترجمه گوگل]نوعی از رادیاتور پایه مرکب ضخامت و ارتفاع کوچک را ایجاد می کند

7. Miniature cable tucks neatly between carpet and baseboard for neat, virtually invisible cable run.
[ترجمه ترگمان]یک کابل کوچک که بین فرش و تراس تعبیه شده بود برای تمیز کردن کابل استفاده می شد
[ترجمه گوگل]کابل مینیاتوری به طور منظم بین فرش و پایه تخته برای کارکردن و تقریبا نامرئی کابل اجرا می شود

8. Baseboard bottom often how is desquamate to return a responsibility? How should effect a radical cure?
[ترجمه ترگمان]baseboard اغلب چگونه باید یک مسئولیت را بر عهده داشته باشد؟ چگونه باید یک درمان رادیکال را تحت تاثیر قرار داد؟
[ترجمه گوگل]در پایین پایه اغلب چطور می توان یک مسئولیت را به عهده گرفت؟ چگونه باید یک درمان رادیکال انجام دهیم؟

9. How does baseboard desquamate return a responsibility? Be a kind of disease? How should treat?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان این مسئولیت را بر عهده گرفت؟ یک نوع بیماری باشید؟ چه طور باید رفتار کرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان پایه ریزی یک مسئولیت را بازگرداند؟ نوعی بیماری است؟ چگونه باید درمان شود؟

10. This service processor is called a baseboard management controller (BMC) and resides on a server motherboard or on the chassis of a blade server or telecom platform.
[ترجمه ترگمان]این پردازنده سرویس، یک کنترل کننده مدیریت baseboard (BMC)نامیده می شود و روی یک motherboard سرور یا بر روی شاسی یک سرور یا پلت فرم های مخابراتی کار می کند
[ترجمه گوگل]این سرویس دهنده پردازنده کنترل پایه (BMC) نامیده می شود و در یک مادربرد سرور یا بر روی شاسی سرور سرور تیغه یا پلت فرم مخابرات قرار می گیرد

11. My baseboard resembles the peacock tail of furl a place of strategic importance takes embroider shoe.
[ترجمه ترگمان]baseboard من شبیه دم طاووس است، جایی که اهمیت استراتژیک برای embroider کفش دارد
[ترجمه گوگل]پایه تخته من شبیه به دم دمپایی از furl یک محل از اهمیت استراتژیک باید کفش را بپوشاند

12. Draw the simple design around the baseboard with a catchy color contrast.
[ترجمه ترگمان]طرح ساده اطراف the را با کنتراست رنگ جذاب رسم کنید
[ترجمه گوگل]طراحی ساده در اطراف baseboard را با کنتراست رنگ جاذب طراحی کنید

13. Keep a simple, light background and paint skirting or baseboards and mouldings in a contrasting shade.
[ترجمه ترگمان]یک پس زمینه ساده، روشن و رنگ را در یک سایه متضاد نگه دارید
[ترجمه گوگل]یک پس زمینه ساده و روشن را نگه دارید و نقاشی های دیواری یا پایه ها و ملاط ​​ها را در یک سایه متضاد نگه دارید

14. Both the magnetic and capacitive systems work on having a series of wire grids embedded in the baseboard of the tablet.
[ترجمه ترگمان]هر دو سیستم خازنی و خازنی بر روی داشتن مجموعه ای از شبکه های سیمی که در the این لوح تعبیه شده اند کار می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو سیستم مغناطیسی و خازنی بر روی داشتن یک سری شبکه های سیم مجهز به تخته پایه قرص کار می کنند

15. There are grayish, streaky marks on the wall over the baseboard radiators.
[ترجمه ترگمان]در آنجا لکه سیاه و خاکستری بر روی دیواره بر روی رادیاتورها وجود دارد
[ترجمه گوگل]علامت های خاکستری و خمیده بر روی دیوار بیش از رادیاتور پایه وجود دارد

پیشنهاد کاربران

قرنیز


کلمات دیگر: