کلمه جو
صفحه اصلی

centring

انگلیسی به فارسی

مرکز گیری


انگلیسی به انگلیسی

• concentration of attention or energy on something; (american football) passing the ball back between the legs to start a down

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] داربست طاق

جملات نمونه

1. If centring is to be used for main headings, then sub-headings may be either centred or blocked.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد centring برای عناوین اصلی استفاده شود، headings فرعی می تواند یا centred یا مسدود شده باشد
[ترجمه گوگل]اگر مرکزی برای سرفصل های اصلی استفاده شود، ممکن است بخش های زیر محور یا مسدود شوند

2. The windshield was a white spiderweb or cracks centring on a neat black circle.
[ترجمه ترگمان]شیشه جلوی اتومبیل یک تار عنکبوت سفید بود
[ترجمه گوگل]شیشه شیشه یک عنکبوت سفید بود یا شکافهایی که در یک دایره سیاه و سفید قرار داشتند

3. Strategically, the Eighth Route Army is centring them on Shansi.
[ترجمه ترگمان]از نظر استراتژیک، ارتش جاده هشتم آن ها را در شانسی به خطر انداخته است
[ترجمه گوگل]به طور استراتژیک، ارتش هشتم مسیر آنها را بر روی شانسی تمرکز می کند

4. Introduced in the paper is a newly developed centring - roll system used on rotary pipe mill.
[ترجمه ترگمان]Introduced که در این مقاله معرفی شدند، یک سیستم roll توسعه یافته است که در آسیاب لوله گردان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]معرفی شده در این مقاله یک سیستم مرکز چرخشی که به تازگی طراحی شده است در کارخانه آسیاب چرخشی مورد استفاده قرار می گیرد

5. Through these social transformations, the centring of the empire was accompanied by a proliferation of numinous centres of local self-organisation through ritual.
[ترجمه ترگمان]از طریق این تحولات اجتماعی، گسترش امپراتوری با گسترش مراکز numinous از خود - سازمان از طریق مراسم مذهبی همراه بود
[ترجمه گوگل]از طریق این تحولات اجتماعی، مرکزیت امپراتوری با گسترش مراکز نابالغ از خودسازی سازمان محلی به وسیله مراسم همراه شد

6. Partly open the roof and unscrew the centring pin on the relevant side ( see enclosure ).
[ترجمه ترگمان]تا اندازه ای سقف را باز کرده و the centring را در سمت مربوطه باز کنید
[ترجمه گوگل]بخار را باز کنید و پین مرکزی را در طرف مربوطه باز کنید (محفظه را ببینید)

7. CENTRING celebrations around Lithuania's parliament leaves Ms Grybauskaite in an unusual position: off stage .
[ترجمه ترگمان]جشن های centring در اطراف پارلمان لیتوانی خانم Grybauskaite را در یک موقعیت غیرمعمول ترک می کند: صحنه خارج از صحنه
[ترجمه گوگل]جشن های مرکزی در اطراف پارلمان لیتوانی، خانم گریباوسکی را در جایگاه غیرمعمول قرار می دهد

8. An adapter sleeve is used for clamping and centring of the workpieces. Clamping is performed manually or automatically.
[ترجمه ترگمان]یک آستین رابط برای مهار کردن و centring از workpieces استفاده می شود Clamping به صورت دستی و یا به صورت خودکار انجام می شود
[ترجمه گوگل]آداپتور آداپتور برای بستن و محور کردن قطعات مورد استفاده قرار می گیرد بستن به صورت دستی یا به صورت خودکار انجام می شود

9. Centring on how to foster ideal personality, Wang Yang - ming formed a whole set of personality aesthetics.
[ترجمه ترگمان]وانگ یانگ در مورد چگونگی پرورش شخصیت ایده آل تاکید کرد و یک مجموعه کامل از زیبایی شناسی شخصیت را شکل داد
[ترجمه گوگل]وانگ یانگ مینگهام، با تمرکز بر اینکه چگونه شخصیت ایده آل را تقویت کند، کل مجموعه ای از زیبایی شناسی شخصیت را تشکیل داد

10. Centring on this focal point, the full text divides into three parts.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه کانونی، متن کامل به سه بخش تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]با تمرکز بر این نقطه کانونی، متن کامل به سه قسمت تقسیم می شود

11. That is, it is not directly concerned with material gain; delinquency centring on vandalism or violence is an obvious example.
[ترجمه ترگمان]به این معنا که به طور مستقیم مربوط به منافع مادی نیست؛ تخطی از بزهکاری در خرابکاری و یا خشونت یک مثال واضح است
[ترجمه گوگل]به این معنی نیست که به طور مستقیم با بهره مادی ارتباط ندارد محکومیت متمرکز بر خرابکاری یا خشونت، نمونه ای واضح است

12. As the 1960s rolled on, fundamental weaknesses of the system were revealed, centring on the contradictory role of the dollar.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، ضعف های بنیادی سیستم آشکار شد و به نقش متناقض دلار اشاره کرد
[ترجمه گوگل]در دهه 1960، ضعف های اساسی سیستم، با توجه به نقش متضاد دلار، نشان داد

13. The emphasis is on contact and a chance to talk: non-formal activities centring on children, domestic skills and basic literacy.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر ارتباط و فرصتی برای صحبت کردن است: فعالیت های غیر رسمی در مورد کودکان، مهارت های خانگی و سواد پایه
[ترجمه گوگل]تاکید بر ارتباط و فرصتی برای گفتگو درباره فعالیت های غیر رسمی با تمرکز بر کودکان، مهارت های داخلی و سواد پایه ای است

14. In the work in both the Preston and Oxford shows, that perceptual centring is constantly challenged.
[ترجمه ترگمان]در کار در هر دو نمایش پرستون و آکسفورد، آن centring ادراکی به طور مداوم به چالش کشیده می شود
[ترجمه گوگل]در کار در هر دو Preston و آکسفورد نشان می دهد که مرکز ادراک به طور مداوم به چالش کشیده شده است

15. The Kernel of ecological geology is dynamic balance of ecological system centring around human.
[ترجمه ترگمان]هسته زمین شناسی اکولوژیکی یک تعادل دینامیکی سیستم اکولوژیکی در اطراف انسان است
[ترجمه گوگل]هسته زمین شناسی زیست محیطی، تعادل دینامیکی سیستم محیط زیستی است که در اطراف انسان قرار دارد

پیشنهاد کاربران

محوریت یافتن


کلمات دیگر: