ترافیک هوایی
air traffic
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• traffic produced by movement of aircraft, planes moving in flight or on runways in airport
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] ترافیک هوایی - آمدو شد هوایی
جملات نمونه
1. They have to wait for clearance from air traffic control.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید منتظر پاک سازی از کنترل ترافیک هوایی باشند
[ترجمه گوگل]آنها باید منتظر ترخیص از کنترل ترافیک هوایی باشند
[ترجمه گوگل]آنها باید منتظر ترخیص از کنترل ترافیک هوایی باشند
2. Air traffic control lost radio contact with the pilot of the aircraft ten minutes before the accident.
[ترجمه ترگمان]کنترل ترافیک هوایی ارتباط رادیویی با خلبان هواپیما را ۱۰ دقیقه قبل از حادثه از دست داد
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هوایی با تماس با خلبان هواپیما، ده دقیقه قبل از حادثه را از دست داد
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هوایی با تماس با خلبان هواپیما، ده دقیقه قبل از حادثه را از دست داد
3. Air traffic controllers are threatening to come out on / go on strike.
[ترجمه ترگمان]کنترل کنندگان ترافیک هوایی تهدید می کنند که به اعتصاب ادامه خواهند داد
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هواپیما تهدید می کند تا در اعتصاب وارد شود
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هواپیما تهدید می کند تا در اعتصاب وارد شود
4. We are cleared by Air Traffic Control to taxi and take off.
[ترجمه ترگمان]ما توسط کنترل ترافیک هوایی برای تاکسی روشن و خاموش می شویم
[ترجمه گوگل]ما توسط کنترل ترافیک هوایی به تاکسی ها برداشته می شود
[ترجمه گوگل]ما توسط کنترل ترافیک هوایی به تاکسی ها برداشته می شود
5. Air traffic has increased 30% in the last decade.
[ترجمه ترگمان]ترافیک هوایی در دهه گذشته ۳۰ درصد افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]ترافیک هوایی در دهه گذشته 30 درصد افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]ترافیک هوایی در دهه گذشته 30 درصد افزایش یافته است
6. The storm caused considerable dislocation of air traffic.
[ترجمه ترگمان]این طوفان باعث جابجایی قابل توجهی از ترافیک هوایی شد
[ترجمه گوگل]این طوفان ناشی از ترافیک هوایی بود
[ترجمه گوگل]این طوفان ناشی از ترافیک هوایی بود
7. French air traffic controllers have begun a three-day strike in a dispute over pay.
[ترجمه ترگمان]مسئولین کنترل ترافیک هوایی فرانسه اعتصاب سه روزه خود را در یک مشاجره بر سر پرداخت آغاز کرده اند
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هوایی فرانسه، در یک اختلاف بر سر پرداخت، یک اعتصاب سه روزه آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هوایی فرانسه، در یک اختلاف بر سر پرداخت، یک اعتصاب سه روزه آغاز کرده است
8. Air traffic had returned to normal.
[ترجمه ترگمان]ترافیک هوایی به حالت عادی برگشته بود
[ترجمه گوگل]ترافیک هوایی به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه گوگل]ترافیک هوایی به حالت عادی بازگشته است
9. The volume of scheduled flights is straining the air traffic control system.
[ترجمه ترگمان]حجم پروازه ای برنامه ریزی شده به سیستم کنترل ترافیک هوایی فشار می آورد
[ترجمه گوگل]حجم پرواز های برنامه ریزی شدت سیستم کنترل ترافیک هوایی را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]حجم پرواز های برنامه ریزی شدت سیستم کنترل ترافیک هوایی را کاهش می دهد
10. The pilot was given clearance to land by air traffic control.
[ترجمه ترگمان]این خلبان از طریق کنترل ترافیک هوایی به زمین ترخیص شد
[ترجمه گوگل]خلبان به دلیل کنترل ترافیک هوایی، اجازه عبور زمین را داده بود
[ترجمه گوگل]خلبان به دلیل کنترل ترافیک هوایی، اجازه عبور زمین را داده بود
11. Air traffic control at Heathrow have given us clearance to land in 20 minutes.
[ترجمه ترگمان]کنترل ترافیک هوایی در فرودگاه Heathrow به ما اجازه داده است تا در عرض ۲۰ دقیقه به خشکی فرود بیاییم
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هوایی در هیاترو به ما اجازه داد تا 20 دقیقه به زمین برسد
[ترجمه گوگل]کنترل ترافیک هوایی در هیاترو به ما اجازه داد تا 20 دقیقه به زمین برسد
12. Analysts fear the overstretched air traffic control system could reach breaking point.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران نگران هستند که سیستم کنترل ترافیک هوایی وسیع ممکن است به نقطه شکست برسد
[ترجمه گوگل]تحلیلگران از ترس کنترل سیستم کنترل ترافیک بیش از حد می توانند به نقطه شکست برسند
[ترجمه گوگل]تحلیلگران از ترس کنترل سیستم کنترل ترافیک بیش از حد می توانند به نقطه شکست برسند
13. When air traffic controllers needed even the simplest pieces of equipment, the procurement process took 9 to 12 months.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کنترل ترافیک هوایی به ساده ترین قطعات تجهیزات نیاز داشت، فرآیند تدارکات ۹ تا ۱۲ ماه طول کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که کنترل ناو هواپیمابر حتی ساده ترین قطعات مورد نیاز را داشت، فرآیند خرید 9 تا 12 ماه طول کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که کنترل ناو هواپیمابر حتی ساده ترین قطعات مورد نیاز را داشت، فرآیند خرید 9 تا 12 ماه طول کشید
14. It is the international language for air traffic control.
[ترجمه ترگمان]این زبان بین المللی کنترل ترافیک هوایی است
[ترجمه گوگل]این زبان بین المللی برای کنترل ترافیک هوایی است
[ترجمه گوگل]این زبان بین المللی برای کنترل ترافیک هوایی است
15. They included warning local air traffic control and having hundreds of gallons of water and pumps standing by in case of accident.
[ترجمه ترگمان]آن ها شامل هشدار به کنترل ترافیک هوایی محلی و داشتن صدها گالن آب و پمپ که در حالت تصادف ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها شامل هشدار کنترل ترافیک هوایی محلی و داشتن صدها گالن آب و پمپ ایستاده در صورت تصادف بود
[ترجمه گوگل]آنها شامل هشدار کنترل ترافیک هوایی محلی و داشتن صدها گالن آب و پمپ ایستاده در صورت تصادف بود
کلمات دیگر: