1. a beach umbrella
چتر آفتابی ساحل دریا
2. this beach is quite dead in wintertime
زمستان ها در این ساحل پرنده ای پر نمی زند.
3. a sandy beach
کرانه ی شنی
4. waves pound the beach
امواج ساحل را می کوبند.
5. our warships plastered the beach
کشتی های جنگی ما ساحل را در هم کوبیدند.
6. the waves overran the beach and flooded the town
امواج از ساحل رد شده و شهر را سیل زده کرد.
7. we lounged on the beach all day long
سرتاسر روز در ساحل لم دادیم.
8. he wandered aimlessly along the beach
او بدون هدف در امتداد ساحل پرسه می زد.
9. the salty air of chamkhalleh beach
هوای دریایی کرانه ی چمخاله
10. tourists were walking on the beach
توریست ها در ساحل قدم می زدند.
11. young men strolling along the beach
مردان جوانی که در راستای ساحل قدم می زدند
12. many swimmers just lie on the beach all day
خیلی از شنا گران تمام روز فقط در ساحل دراز می کشند.
13. the fish flopped helplessly on the beach
ماهی بیهوده روی ساحل تقلا می کرد.
14. the men were stringing over the beach
مردان در ساحل به ردیف جلو می رفتند.
15. the sun-bleached sand of that quiet beach
شن های آن ساحل آرام که خورشید آنها را سفید کرده بود
16. we saw rusted hulks on the beach
ناو لاشه های زنگ زده را در کرانه دیدیم.
17. every morning he sunned himself on the beach
هر صبح در ساحل حمام آفتاب می گرفت.
18. he likes to loll about on the beach
دوست دارد در ساحل دریا دراز بکشد (و کاری نکند).
19. the gunshot stretched him dying on the beach
گلوله او را روی ساحل به حال مرگ فرو افکند.
20. the whole crowd began pelting to the beach
همه ی جماعت به طرف ساحل شتافتند.
21. they met on the lip of the beach
آنان لب ساحل با هم ملاقات کردند.
22. trees had obstructed the view of the beach
درختان منظره ی ساحل را کور کرده بودند.
23. much of the fighting took place on the beach
بیشتر نبردها در ساحل اتفاق افتاد.
24. the crunch of soldiers's feet on a sandy beach
صدای قرچ قرچ پای سربازان در ساحل شنی
25. the grating roar of the pebbles on the beach
صدای خش خش ریگ های ساحل
26. one after the other, the billows rolled over the beach
امواج عظیم یکی پس از دیگری بر ساحل می خزید.
27. the children play with the sand on the lake's beach
بچه ها با شن های ساحل دریاچه بازی می کنند.
28. a line of white foam where the waves broke on the beach
خطی از کف سفید در آنجایی که امواج به ساحل می خوردند
29. he was painting the outside of a boat that was keeled on the sands of the beach
او داشت قسمت بیرون یک زورق یک وری شده روی شن های ساحل را رنگ می زد.
30. The house is clearly visible from the beach.
[ترجمه امیر] خانه را خیلی شفاف و به وضوح میتوان از ساحل دید
[ترجمه Amir] خانه از ساحل به وضوح پیداست.
[ترجمه ترگمان]خانه به وضوح از ساحل قابل رویت است
[ترجمه گوگل]خانه از ساحل به وضوح قابل مشاهده است