کلمه جو
صفحه اصلی

billet


معنی : ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، اجازه نامه، ورقه رای را ثبت کردن، اجازهنامه جا و خوراک صادر کردن
معانی دیگر : (جانورشناسی) شپشه ی منقاری (تیره ی curculionidae - لارو آن آفت غلات به ویژه ذرت است)، صورتحساب نویس، قبض نویس، سیاهه نویس، محل خواب هر ملوان درکشتی، (مهجور) نامه یا سند مختصر، حکم قانونی که طبق آن مالک باید (بیشتر در هنگام جنگ) سربازان را جا و خوراک بدهد، حکم تملک موقت (توسط ارتشیان)، ساختمان اشغال شده (توسط ارتشیان)، شغل، موقعیت، کار، (برای ارتشیان) جای خواب و زندگی تعیین کردن، در خانه ی مصادره شده جا دادن، هیزم (کوتاه و کلفت)، گرز، چوبدستی، شمش (شمش یا قالب مربع یا استوانه ای شکل آهن یا پولاد که مقطع آن حدود 232 سانتی متر مربع باشد)، شمش یا قالب کوچکتری از فلزات غیر آهنی

انگلیسی به فارسی

اجازه‌نامه، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، ورقه رأی را ثبت کردن، اجازه‌نامه جا و خوراک صادر کردن


بیلت، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، اجازه نامه، ورقه رای را ثبت کردن، اجازهنامه جا و خوراك صادر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: nonmilitary lodging assigned to troops, esp. in a private home.
مترادف: quarters
مشابه: accommodations, barracks, cantonment, housing, lodging, lodgment, rooms

(2) تعریف: a military order making such an assignment.

(3) تعریف: a job or position.
مترادف: berth, job, place, position, post
مشابه: appointment, assignment, situation
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: billets, billeting, billeted
(1) تعریف: to assign lodging to (a member of the military).
مترادف: canton, quarter
مشابه: bed, house, lodge, post

(2) تعریف: to provide lodging for.
مترادف: accommodate, house, lodge, quarter
مشابه: barrack, bed, harbor
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: billeter (n.)
• : تعریف: of military personnel, to be lodged; stay.
مترادف: lodge, quarter, stay
مشابه: barrack, bunk, room, shelter
اسم ( noun )
(1) تعریف: a short chunk of wood, esp. one cut for firewood.
مشابه: chunk, log, stick

(2) تعریف: one of series of square or cylindrical ornaments on an architectural molding.

(3) تعریف: a narrow bar of steel or iron, usu. square in section, that is rolled or forged from an ingot.
مشابه: bar, ingot, rod

(4) تعریف: the part of a strap that passes through a buckle, or the loop or pocket that secures the leading edge of the strap.
مشابه: strap

• official order to provide housing for a soldier; soldier's housing; sailor's bunk; job
provide housing for a soldier
if members of the armed forces are billeted in a particular place, that place is provided for them to stay in for a period of time.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شمشال
[زمین شناسی] شمشال
[ریاضیات] شمش چهارگوش، شمش سبک

مترادف و متضاد

ورقه جیره (اسم)
billet

یادداشت مختصر (اسم)
tot, billet

پروانه (اسم)
pass, permit, permission, paper, license, billet, butterfly, propeller, moth, governor, fan, licensure

اجازه نامه (اسم)
charter, billet, letter missive

ورقه رای را ثبت کردن (فعل)
billet

اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن (فعل)
billet

جملات نمونه

1. his billet was next to the ship's engine room
جای خواب او مجاور موتورخانه ی کشتی بود.

2. Every bullet has its billet.
[ترجمه ترگمان]هر گلوله billet را دارد
[ترجمه گوگل]هر گلوله ای شاهد آن است

3. Soldiers were billet ed in all the houses of the village.
[ترجمه ترگمان]سربازان در تمام خانه های ده billet
[ترجمه گوگل]سربازان در تمام خانه های روستا به سر می بردند

4. Many citizens were happy to billet the soldiers in their homes.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان از شکستن سربازان در خانه های خود خوشحال بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهروندان خوشحال بودند که سربازان را در خانه های خود بکشند

5. The billet has to be highly dense and of high integrity and will be used to make new kilogram mass standards.
[ترجمه ترگمان]این شمش باید به شدت متراکم باشد و از درستی بالایی برخوردار باشد و برای تولید استانداردهای جدید کیلوگرم به کار رود
[ترجمه گوگل]این شمشاد باید بسیار متراکم باشد و از یکپارچگی بالا برخوردار باشد و برای استفاده از استانداردهای جدید کیلوگرم استفاده شود

6. Fundamentalists are looking for a billet back before the Enlightenment.
[ترجمه ترگمان]بنیادگرایان به دنبال یک شمش در مقابل عصر روشن گری هستند
[ترجمه گوگل]بنیادگرایان پیش از روشنگری به دنبال یک شمشیر هستند

7. Introducting a gear billet forming die carrier structure used on friction press for no fash forming discusses die carrier guide, ejector pins and main elements selection of materials, heat treatment.
[ترجمه ترگمان]introducting با استفاده از یک ساختار حامل لوازم جانبی که در فشار اصطکاکی اغتشاشی به کار می رود برای هیچ تشکیل fash، guide حامل، pins ejector و عناصر اصلی انتخاب مواد، درمان گرما را مورد بحث و بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]معرفی یک گیره دندانه دار تشکیل دهنده ساختار مایع استفاده می شود در فشار اصطکاک برای هیچ فشردن بحث می کند راهنمای حامل مایع، پین Ejector و عناصر اصلی انتخاب مواد، درمان گرما

8. Casting billet longitudinal cut the problem seriously affected the quality of the casting yield, and even influence to the normal production, that the aliens on the most obvious casting reflect.
[ترجمه ترگمان]ریخته گری طولی قطعه طولی این مشکل به طور جدی بر کیفیت فرآیند ریخته گری تاثیر می گذارد و حتی بر تولید نرمال تاثیر می گذارد و فضایی است که موجودات فضایی بر روی most ریخته گری منعکس می کنند
[ترجمه گوگل]ریخته گری ریخته گری طولی برش مشکل به طور جدی تحت تاثیر کیفیت تولید ریخته گری، و حتی بر تولید نرمال اثر، که بیگانگان در آشکار ترین ریخته گری منعکس است

9. CNC billet aluminum bell cranks transfer servo motion to the swashplate.
[ترجمه ترگمان]bell CNC billet CNC حرکت فرمان یار را به the منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]میل لنگ آلومینیوم CNC انتقال سروو انتقال به swashplate

10. The supply of raw material, billet and scrap, the processing period and the receivable period are all covered under the supplier credit arrangements.
[ترجمه ترگمان]تامین مواد خام، شمش و قراضه، دوره پردازش و دوره دریافتنی، همگی تحت ترتیبات اعتبار تامین کننده تحت پوشش هستند
[ترجمه گوگل]تامین مواد خام، قراضه و ضایعات، دوره پردازش و دوره دریافتی تحت پوشش موافقتنامه های تأمین مالی تامین می شود

11. The technical requirement of oxidation resistant coatings steel billet in high temperature dynamic process was analyzed.
[ترجمه ترگمان]نیاز تکنیکی پوشش های فولادی مقاوم در برابر اکسیداسیون در فرآیند پویای دمای بالا مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]الزامات فنی پوششهای مقاوم در برابر اکسیداسیون فولاد بیلت در فرآیند پویا با دمای بالا تجزیه و تحلیل شد

12. It purchased a used ladle furnace and billet caster from Soci é t é M é tallurgique de Normandie in France.
[ترجمه ترگمان]یک ملاقه سوپ و billet استفاده شده را از Soci e در فرانسه خریده بود
[ترجمه گوگل]این کوره کوره و کوره ریخته گری مورد استفاده از شرکت Soci�t� M�tallurgique de Normandie در فرانسه خریداری شده است

13. The billet discharge roller table of each strand is driven by 1 set of driving device, and is comprised of 9 rollers.
[ترجمه ترگمان]میز roller تخلیه هر رشته توسط یک مجموعه از وسایل نقلیه رانده می شود و متشکل از ۹ غلطک است
[ترجمه گوگل]میز غلتک ریخته گری هر رشته توسط 1 مجموعه وسیله رانندگی هدایت می شود و شامل 9 غلتک می شود

14. True pearlite interlamellar spacing of 82B steel billet can be obtained according to the results of vertical lamellar.
[ترجمه ترگمان]فاصله راست pearlite از billet فولادی ۸۲ B می تواند با توجه به نتایج لایه لایه شدگی عمودی به دست آید
[ترجمه گوگل]با توجه به نتایج لاملار عمودی، می توان از فاصله بین زاویه بین پانل راست فلزی فولاد 82B به دست آورد

15. There is a billet tunnel in the straightening region, which is made of water cooled heat barrier plates.
[ترجمه ترگمان]یک تونل billet در منطقه صاف شده وجود دارد که از صفحات سد حرارتی خنک شده آب ساخته شده است
[ترجمه گوگل]در ناحیه صاف، که از صفحات مانع حرارتی آب خنک شده است، یک تونل ریخته گری وجود دارد

His billet was next to the ship's engine room.

جای خواب او مجاور موتورخانه‌ی کشتی بود.


پیشنهاد کاربران

جاگرفتن در خانه ی کسی . زندگی کردن در خانه ی کسی
( معمولا سربازها در هنگام جنگ و . . . )

برای مکانیک و مواد به معنی شمش فلزات است

billet ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بینک
تعریف: تکۀ کوچکی از چوب گرد یا نسبتاً گرد که برای مصارف مختلف بریده میشود


کلمات دیگر: