کلمه جو
صفحه اصلی

agglomerate


معنی : جوش اتشفشانی، انباشتن، جمع کردن، متراکم شدن، گرد کردن، گرد امدن
معانی دیگر : بر انباشتن، بر انباشت کردن، همجوش کردن، تلنبار کردن، کپه شدن، بر انباشته، توده شده

انگلیسی به فارسی

گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد آمدن، متراکم شدن، جوش آتشفشانی


آگلومرا، جوش اتشفشانی، متراکم شدن، گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: agglomerates, agglomerating, agglomerated
• : تعریف: to gather into a heap or mass.
مترادف: amass, assemble, bunch, collect, gather, group, heap, mass
مشابه: accumulate, congregate, cumulate, herd, muster, round up, throng
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form a heap or mass.
مترادف: amass, bunch, group, heap, mass, pile up, swarm
مشابه: aggregate, collect, congregate, crowd, herd, pile, throng
صفت ( adjective )
• : تعریف: collected into a mass or cluster; heaped.
مترادف: accumulated, amassed, clustered, collected, gathered, heaped, heaped up, massed, piled up
مشابه: jumbled
اسم ( noun )
مشتقات: agglomerative (adj.), agglomeration (n.), agglomerator (n.)
• : تعریف: a mass of jumbled or dissimilar parts; heap.
مترادف: aggregation, conglomeration, heap, hodgepodge, jumble, mass, pile
مشابه: accumulation, clump, stack

• accumulate, collect, amass; be accumulated, be amassed
heaped, stacked, gathered in a mass, clustered, accumulated

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] به هم چسبیده - جوش آتشفشانی - همبسته - کلوخه - تجمع دانه ها
[زمین شناسی] آگلومرا، جوش آتشفشانی توده ای از قطعات گدازه آتشفشانی که از طریق انفجار آتشفشانی ایجادمی شود قطعات مربوطه معمولا زاویه دارند و جوش آتشفشانی از این جهت با خاکستر آتشفشانی فرق دارد و اندازه آن بزرگتر است
[نساجی] کلوخه - آگلومر - تجمع ذرات کلوئیدی
[معدن] جوش سنگ آتشفشانی (سنگ شناسی)
[نفت] جوش سنگ آتشفشانی
[پلیمر] کلوخه

مترادف و متضاد

جوش اتشفشانی (اسم)
agglomerate

انباشتن (فعل)
assemble, accumulate, stack, fill, stuff, cumulate, hoard, bulk, agglomerate, hill, garner, stash, stow

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

متراکم شدن (فعل)
agglomerate

گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

گرد امدن (فعل)
assemble, gather, agglomerate, constringe, convene, flock, forgather, ring, rally, gam, herd

جملات نمونه

1. Did you observe any agglomerate in the experiment?
[ترجمه ترگمان]شما در این آزمایش چیزی مشاهده کردید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در آزمایش مشاهده کردید؟

2. Does the Xinjiang A La Er City eleven agglomerate of three supervise the area telephone number?
[ترجمه ترگمان]آیا ژین جیانگ یک شهر Er یازده است که سه نفر بر روی شماره تلفنی منطقه نظارت دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا Xinjiang A La Er City یازده شهر سهگانه از شماره تلفن منطقه نظارت می کند؟

3. In general, fine particles tend to clump and agglomerate if they are moist or tacky.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، ذرات ریز در صورتی که مرطوب یا کهنه باشند تمایل دارند که انبوه شوند و گرد هم آیند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، ذرات ریز در صورتی که مرطوب و چسبنده باشند، تمایل به چسبیدن و چسباندن دارند

4. The perfect inosculation and streamline design agglomerate the smart mind and show the exalted tang.
[ترجمه ترگمان]The عالی و streamline، مغز هوشمند را گرد می آورد و به the عالی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]انهدام کامل و طراحی ساده، ذهن هوشمند را جذب می کند و نشان می دهد که انسداد فراوان

5. The Machadodorp tuff and agglomerate, which is higher-lying than the Ongeluck lave, is known only from the Eastern Transvaal.
[ترجمه ترگمان]The و agglomerate که بالاتر از the lave است فقط از ترانسوال شرقی مشهور است
[ترجمه گوگل]توده و تجمع Machadodorp، که بالاتر از دروازه Ongeluck است، تنها از Transvaal شرقی شناخته شده است

6. We need use the up-to-date wisdom agglomerate much more strength, and impulse the conscientious government, the people's society and the people's pullulation.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به استفاده از عقل تا به روز، قدرت بیشتر، و تحریک دولت با وجدان، جامعه مردم و مردم s داریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز به استفاده از دانش روزآمد داریم که قدرت بیشتری را تحکیم می کند و دولت وجدان، جامعه مردم و تحریک مردم را تحریک می کند

7. The activating and sintering characteristics of hydroxyapatite agglomerate treated by shock wave were studied.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های فعال و sintering of که با موج ضربه ای درمان شدند مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]ویژگی های فعال سازی و پخت شدن آگلومر هیدروکسی آپاتیت درمان شده با موج شوک مورد بررسی قرار گرفت

8. These small particles agglomerate together to form larger clusters.
[ترجمه ترگمان]این ذرات کوچک گرد هم گرد می آمدند تا خوشه های بزرگتری تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]این ذرات کوچک برای تشکیل خوشه های بزرگ همگروه می شوند

9. Lectin is a large molecule glucoprotein and can agglomerate the cell.
[ترجمه ترگمان]Lectin یک مولکول بزرگ glucoprotein است و می تواند در سلول باشد
[ترجمه گوگل]لکتین یک گلوکپروتئین مولکولی بزرگ است و می تواند سلول را جذب کند

10. Will placental abluent cut agglomerate, slow fire and aweto are boiled in all, stew ripe hind slightly spice edible.
[ترجمه ترگمان]ویل داغ کرده، آتش کند، آتش کند و aweto در همه جا آب پز شده باشد، تاس کباب شده و کمی خوردنی
[ترجمه گوگل]آیا محلول جیوه برش زده می شود، آهسته و آهسته در همه پخته شده، خمیر پخته کمی کم ادویه خوراکی است

11. By this method, adamantane whose particles do not agglomerate together or cake and having stable quality can be obtained.
[ترجمه ترگمان]با این روش، adamantane که ذرات آن گرد هم جمع شده و یا کیک نیستند و دارای کیفیت پایدار هستند را می توان به دست آورد
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش، آدمانتانی که ذرات آن با هم یا کیک آگلومریده نمی شوند و با کیفیت پایدار به دست می آیند

12. Agglomerate the core power of the company and become one of best companies in China.
[ترجمه ترگمان]از قدرت هسته شرکت استفاده کنید و به یکی از بهترین شرکت ها در چین تبدیل شوید
[ترجمه گوگل]شرکت هسته ای قدرت را به دست آورده و یکی از بهترین شرکت ها در چین تبدیل شده است

13. Why agglomerate drop a hair?
[ترجمه ترگمان]چرا جوش موهام رو کم کنم؟
[ترجمه گوگل]چرا انزال زود رنده مو می شود؟

14. Remuneration planning remains an activity of growing importance for search firms such as Tyzack, as companies agglomerate and national compensation characteristics clash.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی Remuneration به عنوان فعالیتی از اهمیت فزاینده برای شرکت های جستجو مانند Tyzack، به عنوان شرکت هایی که agglomerate و ویژگی های جبران خسارت ملی درگیر هستند، باقی می ماند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی بازنشستگی فعالیت های اهمیت فزاینده ای را برای شرکت های جستجو مانند Tyzack باقی می گذارد، زیرا شرکت ها در حال تطبیق و خصوصیات جبران خسارت هستند

پیشنهاد کاربران

تجمع، تجمع یافتن


کلمات دیگر: