کلمه جو
صفحه اصلی

ceiling


معنی : سقف، حد پرواز، پوشش یا اندود داخلی سقف
معانی دیگر : سقف (بخش درونی طاق)، (قیمت ها و مالیات و سایر امور مالی) حداکثر، بیشینه، تارک، (هواپیمایی) آسمانه، سقف پرواز، ارتفاع ابر، آسمانه ی پرواز، آسمانه ی ابر، ابر آسمان

انگلیسی به فارسی

سقف، پوشش یا اندود داخلی سقف، حد پرواز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the top interior surface of a room.

- We hung paper lanterns from the ceiling for the party.
[ترجمه you] ما فانوس های کاغذی را برای مهمانی از سقف آویزان کردیم
[ترجمه ترگمان] ما فانوس های کاغذی را از سقف آویزان کردیم تا به مهمانی بروند
[ترجمه گوگل] ما فانوس های کاغذی را از سقف حزب گذاشتیم
- She put a poster on the ceiling so she could look up at it while lying in bed.
[ترجمه ترگمان] او پوستر روی سقف گذاشت تا بتواند در حالی که روی تخت دراز کشیده بود به آن نگاه کند
[ترجمه گوگل] او یک پوستر روی سقف گذاشت تا او بتواند در حالی که در رختخواب می نشیند نگاه کند

(2) تعریف: something that resembles or functions like such a surface.

- The airplane was hidden from view by a ceiling of clouds.
[ترجمه Mohammad Reza meysami] هواپیما در آسمان ابری از دیدرس خارج شده بود.
[ترجمه ترگمان] هواپیما از دید سقفی از ابرها پنهان شده بود
[ترجمه گوگل] هواپیما از نظر سقف ابرها پنهان بود

(3) تعریف: the uppermost limit.
مشابه: lid

- He wants to see a ceiling imposed on government spending.
[ترجمه ترگمان] او می خواهد سقف تحمیل شده بر هزینه های دولت را ببیند
[ترجمه گوگل] او می خواهد یک سقف تحمیل شده به مخارج دولت را ببیند

• overhead wall enclosing a room
a ceiling is the top inside surface of a room.
a ceiling is also an official upper limit on prices or wages.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سقف - ارتفاع زیر ابر - ارتفاع ابراز سطح زمین - ارتفاع هواپیما از سطح زمین
[ریاضیات] حداکثر، حد بالا، سقف، حداکثر مجاز
[آب و خاک] سقف

مترادف و متضاد

سقف (اسم)
roof, cover, ceiling, loft, soffit, coverture, housetop

حد پرواز (اسم)
ceiling

پوشش یا اندود داخلی سقف (اسم)
ceiling

top of a room


Synonyms: baldachin, beam, canopy, covert, dome, fan vaulting, groin, highest point, housetop, plafond, planchement, plaster, roof, roofing, timber, topside covering


Antonyms: floor


maximum


Synonyms: legal price, record, superiority, top


Antonyms: minimum


جملات نمونه

1. the ceiling can collapse any time
سقف ممکن است هر لحظه فروریزد.

2. the ceiling fan hummed all night
بادزن سقف تمام شب فرفر می کرد.

3. the ceiling is dripping
سقف آب می دهد (چکه می کند).

4. the ceiling is sagging
سقف شکم داده است.

5. cove ceiling
سقف دارای گچ بری مقعر

6. pay ceiling
حد بالای مزد،حداکثر دستمزد

7. a groined ceiling
تاق دارای تویزه

8. an embowed ceiling
طاق کمانی

9. the high ceiling of the hall and the silence awed him
تاق بلند و سکوت تالار او را مجذوب و مرعوب کرد.

10. the speed ceiling of a helicopter
حداکثر سرعت یک هلیکوپتر

11. hit the ceiling
(خودمانی) از جا در رفتن،آتشی شدن

12. they beamed the ceiling
سقف را با تیرچه ساختند.

13. to lower the ceiling
ارتفاع سقف را کم کردن

14. a fly on the ceiling
مگسی بر سقف

15. he is painting the ceiling
او دارد سقف را رنگ می زند.

16. i turned on the ceiling fan
پنکه ی سقفی را روشن کردم.

17. mind your head, the ceiling is low
سرت را بپا،سقف کوتاه است.

18. the builders raised the ceiling by one meter
بناها تاق را یک متر بالاتر بردند.

19. the workers requested that a ceiling be set on the price increases
کارگران درخواست کردند که برای بالا رفتن قیمت ها حدی تعیین شود.

20. murals covered all the walls and ceiling
نقوش زیادی تمام دیوارها و سقف را پوشانده بود.

21. the snow was heavy and the ceiling gave
برف سنگین بود و تاق فرو ریخت.

22. to suspend a chandelier from the ceiling
چلچراغ را از سقف آویختن

23. he bonked his head against the stairway ceiling
سرش را دنگ زد به طاق پلکان.

24. steel braces to hold up a sagging ceiling
پشتواره های پولادین برای نگهداری سقفی که شکم داده است

25. the monumental painting covers the chapel's entire ceiling
این نقاشی شگرف،سرتاسر سقف نمازخانه را می پوشاند.

26. the steady drip of water from the ceiling
چکیدن دایم آب از سقف

27. he opened his eyes and stared at the ceiling
چشمانش را گشود و به سقف خیره شد.

28. tall as he was he couldn't reach the ceiling
با وجود آنکه قد بلند بود دستش به طاق نمی رسید.

29. water poured down from a hole in the ceiling
از سوراخ سقف آب فرو می ریخت.

30. to kill time until the train arrived, he started counting the beams on the ceiling
او برای گذراندن وقت تا آمدن قطار شروع به شمردن تیرهای سقف کرد.

31. there is a clearance of two meters between the top of the bus and the bridge ceiling
فاصله بین سقف اتوبوس و سقف پل دو متر است.

He opened his eyes and stared at the ceiling.

چشمانش را گشود و به سقف خیره شد.


He is painting the ceiling.

او دارد سقف را رنگ می‌زند.


The workers requested that a ceiling be set on the price increases.

کارگران درخواست کردند که برای بالا رفتن قیمتها حدی تعیین شود.


the speed ceiling of a helicopter

حداکثر سرعت یک هلیکوپتر


اصطلاحات

hit the ceiling

(عامیانه) از جا در رفتن، آتشی شدن


پیشنهاد کاربران

ارتفاع پرواز

ریاضی: گرد کردن یکعدد اعشاری به نزدیکترین عدد بالایی

برنامه نویسی: گرد کردن یکعدد اعشاری به نزدیکترین عدد صحیح بالایی

سقف اتاق

طاق یا سقف خانه از داخل

سقف خانه ( از داخل )

ceiling ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: سقف 1
تعریف: [حمل‏ونقل هوایی] بیشترین ارتفاع فشاریِ قابل دستیابی هواپیما|||[علوم جَوّ] ارتفاع پایین‏ترین لایۀ ابر یا هر پدیدۀ جوّیِ مانع دید


کلمات دیگر: