جذیمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جذیمة. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) مسجد... در کوفه است ، بنای آن را به جذیمةبن مالک بن نصربن قعین از بنی اسد، نسبت میدهند. ( از معجم البلدان ).
جذیمة. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) آبی است مر جذیمه را. ( از منتهی الارب ).
جذیمة. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) ابن مالک بن نصر از طائفه بنواسدبن خزیمه است که جدی جاهلی است و منسوب بدان جَذَمی باشد. نابغه ذبیانی درباره فرزندان وی گفته است :
و بنو جذیمة حی صدق سادة
غلبوا علی خبت الی تعشار.
جذیمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) آبی است مر جذیمه را. (از منتهی الارب ).
و بنو جذیمة حی صدق سادة
غلبوا علی خبت الی تعشار.
(از الاعلام زرکلی ).
و رجوع به لباب الانساب ، ذیل کلمه جذمی شود.
جذیمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) مسجد... در کوفه است ، بنای آن را به جذیمةبن مالک بن نصربن قعین از بنی اسد، نسبت میدهند. (از معجم البلدان ).
جذیمة. [ج َ م َ ] (اِخ ) قبیله ای است از عبدالقیس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ). و نسبت به آن جذمی بتحریک است و جیم او گاهی ضمه داده میشود و گفته میشودجُذمی . (از شرح قاموس ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). قلقشندی آرد: در این عصر شعبه جذیمه از طایفه ٔ جرم شهرت دارند و گویند آنان را با قریش نسبتی است و برخی گمان دارند که نسبت آنان به محزوم میرسد و گفته اند که نسبتشان به جذیمةبن مالک بن حنبل بن عامربن لوی بن غالب بن فهر منتهی میشود. سپس بنقل از همدانی گوید:این طایفه ٔ جذیمه از آل عوسجه و آل احمد و آل محمودند.(از صبح الاعشی ج 1 ص 322). و رجوع به همین کتاب شود.