کلمه جو
صفحه اصلی

catchment area


گرد آوری آب باران (از راه جوب کشی و گنداب راه سازی)، آب تله، آبگیر (انباری که آب های گرد آوری شده در آن نگهداری می شود)، آب انبار، (در مورد خدمات بهداشتی و دولتی و غیره) ناحیه ی تحت پوشش، پهنه ی آبریز، آبگیر (ناحیه ای که آب های آن به یک رودخانه یا دریاچه وغیره می ریزد) (catchment basin هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

پهنه‌ی آبریز، آبگیر (ناحیه‌ای که آبهای آن به یک رودخانه یا دریاچه وغیره می‌ریزد) (catchment basin هم می‌گویند)


(درمورد خدمات بهداشتی و دولتی و غیره) ناحیه‌ی تحت پوشش


حوضه آبریز


انگلیسی به انگلیسی

• the catchment area of a school or hospital is the area that it serves.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حوزه آبخیز - حوزه آبگیر - آبریز - بارش سرا - سرابان - حوزه آبریز - آبگیر - آبخیز - آبخیزسازند
[زمین شناسی] حوزه آبریز،حوزه آبخیز،ابگیر،حوضه زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط به وسیله یک رودخانه یا یک رشته جوی از آن خارج و به دریا، یا دریاچه وارد شود.

جملات نمونه

1. Dormitory centres Within the catchment area of a burgh; basic services available; some growth potential and encouragement to industry.
[ترجمه ترگمان]مراکز dormitory در حوزه آبریز of؛ خدمات پایه موجود؛ برخی پتانسیل رشد و تشویق به صنعت
[ترجمه گوگل]مراکز خوابگاه در حوضه آبریز؛ خدمات اساسی در دسترس است برخی از پتانسیل رشد و تشویق صنعت

2. Prep schools have no secure catchment area, they have always depended on the forces of the market place for their survival.
[ترجمه ترگمان]مدارس ابتدایی هیچ منطقه catchment امن ندارند، آن ها همیشه به نیروهای بازار برای بقای خود وابسته هستند
[ترجمه گوگل]مدارس آمادگی نداشته باشند، آنها همیشه به نیروهای بازار برای بقای خود وابسته اند

3. The number of people in the catchment area of the resource centre who now seek residential care has dropped dramatically.
[ترجمه ترگمان]تعداد افراد در حوزه آبریز مرکز منابع که اکنون به دنبال مراقبت مسکونی هستند به طور چشمگیری کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]تعدادی از مردم در حوضه آبریز مرکز منابع که اکنون به مراقبت های بهداشتی مراجعه می کنند، به طور چشمگیری کاهش یافته است

4. Typically this will involve detailed catchment area research, and competition analysis.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول این کار شامل تحقیقات حوزه آبریز دقیق، و تجزیه و تحلیل رقابت خواهد بود
[ترجمه گوگل]به طور معمول این تحقیق شامل مطالعات حوزه آبریز و تجزیه و تحلیل رقابت خواهد بود

5. The hospitals more remote from their catchment area were thus the natural early candidates for closure.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بیمارستان ها کنترل بیشتری از حوزه آبریز دارند و در نتیجه کاندیدهای اولیه برای بسته شدن هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین بیمارستان های دورتر از حوضه آبریز، نامزدهای اولیه طبیعی برای بستن هستند

6. The closure was doubly important because the catchment area covered the inner London districts of Westminster, Paddington and Hammersmith.
[ترجمه ترگمان]بسته بودن به این دلیل که حوزه آبریز the، Paddington و Hammersmith را تحت پوشش قرار می داد، دو برابر شده بود
[ترجمه گوگل]بستن دو برابر اهمیت بود زیرا منطقه حوضه پوشش ناحیه لندن در وستمینستر، Paddington و Hammersmith را پوشش داد

7. This catchment area is around the lakes of Ullswater and Hawes Water from both of which water is piped to Manchester.
[ترجمه ترگمان]این حوضه آبریز در اطراف دریاچه های of و آب Hawes قرار دارد که هر دو آب با لوله کشی به منچستر احاطه شده است
[ترجمه گوگل]این حوضه آبریز در اطراف دریاچه های Ullswater و Hawes Water از هر دو آب به منچستر منتقل می شود

8. Neither hospital was sufficiently remote from its catchment area to warrant the intervention of the centre to impose closure.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از بیمارستان ها به اندازه کافی از حوزه آبریز این مرکز فاصله نداشتند تا مداخله مرکز برای تحمیل بسته شدن را تضمین کنند
[ترجمه گوگل]هیچ بیمارستان به اندازه کافی دور از حوضه آبریز بود و مداخله مرکز را برای تأمین تعطیلات تأیید می کرد

9. The catchment area shown for the funnel is very small.
[ترجمه ترگمان]حوزه آبریز نشان داده شده برای قیف بسیار کوچک است
[ترجمه گوگل]منطقه آبریز برای قیف بسیار کوچک است

10. Pollution total quantity control in the catchment area of municipal waste water treatment plant should avoid the repetitive treatment of municipal wastewater treatment plant.
[ترجمه ترگمان]آلودگی کل آلودگی در حوزه آبریز کارخانه تصفیه فاضلاب شهری باید از رفتار تکراری کارخانه تصفیه فاضلاب شهری جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]کنترل مقدار کم آلودگی در حوزه آبریز تصفیه خانه های تصفیه خانه شهری باید از تکرار درمان تصفیه خانه فاضلاب جلوگیری کند

11. The station's direct catchment area includes the capital'smain shopping street, various sightseeing attractions as well as numerous government offices.
[ترجمه ترگمان]حوزه آبریز مستقیم ایستگاه شامل خیابان خرید smain، جاذبه های دیدنی مختلف و همچنین دفاتر دولتی متعدد است
[ترجمه گوگل]منطقه حوضه اصلی ایستگاه شامل مغازه پایتخت سرمایه، جاذبه های مختلف گشت و گذار و دفاتر دولتی متعددی است

12. Reduction of the catchment area could increase the sensitivity of other parameters, providing better condition for parameter calibration.
[ترجمه ترگمان]کاهش مساحت حوضه آبریز می تواند حساسیت پارامترهای دیگر را افزایش داده و شرایط بهتری برای کالیبراسیون پارامتر فراهم آورد
[ترجمه گوگل]کاهش سطح حوضه می تواند حساسیت سایر پارامترها را افزایش دهد، شرایط بهتر برای کالیبراسیون پارامتر فراهم می کند

13. Compared with concrete catchment area, the cost of stabilized-soil catchment area could reduce at least 40%.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با حوزه آبریز بتونی، هزینه مساحت حوضه آبریز تثبیت پذیری خاک می تواند حداقل ۴۰ % کاهش یابد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با ساحه آبریز بطری، هزینه منطقه حفاظت شده خاک پایدار می تواند حداقل 40٪ کاهش یابد

14. The water catchment area of rain leader shall be determined based on whether the rainwater hopper and gutter are set up, and the calculation of water depth before the rainwater hopper.
[ترجمه ترگمان]حوزه آبریز آبی رهبر باران باید براساس این که آیا قیف آب و فاضلاب تنظیم می شوند یا نه، و محاسبه عمق آب قبل از ورودی، تعیین خواهد شد
[ترجمه گوگل]منطقه حوضه آبریز از رهبر باران باید بر اساس اینکه آیا قایق آب باران و زهکشی تنظیم شده است، و محاسبه عمق آب قبل از قیف آب باران تعیین می شود

The catchment area of a post office is the area that it serves.

منطقه‌ی پوشش پست‌خانه؛ عبارت‌است‌از: حوزه‌هایی که به آن خدمات ارائه می‌دهد.


پیشنهاد کاربران

catchment area ( حمل‏ونقل درون شهری )
واژه مصوب: محدودۀ رواناب
تعریف: بخشی از سطح جاده که به دلیل وجود عوارض خاصی، آب باران جاری شده در آن به نقطۀ مشخصی هدایت می شود


کلمات دیگر: