1. Brash noisy journalists were crowding around the ambassador.
[ترجمه اردوان رفیعی] خبرنگاران گستاخ و پر سر و صدا اطراف سفیر ازدحام کرده بودند.
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر خلع سلاح شدند
2. His brash answers annoyed the interviewers.
[ترجمه شاهین شاهی] پاسخ های جسورانه اوموجب دلخوری مصاحبه کنندگان شد
[ترجمه ترگمان]پاسخ های گستاخانه او interviewers را آزرده ساخت
[ترجمه گوگل]پاسخ های پرشور او مصاحبه گران را ناراحت کرد
3. On stage she seems hard, brash and uncompromising.
[ترجمه شاهین شاهی] روی صحنه، محکم، جسور و سازش ناپذیر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]بر روی صحنه، به نظر سخت، گستاخ و سازش ناپذیر به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در صحنه او به نظر سخت، مبهوت و بی همتایانه می رسد
4. Don't you think that suit's a bit brash for a funeral?
[ترجمه Fargol] ایا شما فکر نمی کنید این کت و شلوار یه زره جلف است برای مراسم تشییع جنازه؟
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنی که این کت و شلوار واسه تشییع جنازه یه ذره brash؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر نمی کنید که کت و شلوار کمی ترسناک برای مراسم تشییع جنازه؟
5. He scares people away by being so brash.
[ترجمه Afshin] او با پررویی و گستاخیش مردم را از خود دور می کرد
[ترجمه شاهین شاهی] او بخاطر گستاخی زیادش مردم را از خود میراند
[ترجمه ترگمان]او مردم را با این همه brash می ترساند
[ترجمه گوگل]او با ترس و لرز بودن مردم را از بین می برد
6. The painting was bold, brash, and modern.
[ترجمه شاهین شاهی] نقاشی بی پرده و جسورانه و مدرنی بود
[ترجمه ترگمان]نقاشی جسورانه، گستاخانه، و مدرن بود
[ترجمه گوگل]این نقاشی جسورانه و شکننده بود و مدرن بود
7. It was real gold but it still looked brash and cheap.
[ترجمه ترگمان]طلای واقعی بود، اما هنوز هم brash و ارزان می نمود
[ترجمه گوگل]این طلای واقعی بود، اما هنوز هم شگفت انگیز و ارزان بود
8. That brash boy has been careless enough to prang up his girlfriend.
[ترجمه ترگمان]اون پسر شنگول به اندازه کافی بی دقتی کرده که یه تصادف با دوست دخترش انجام بده
[ترجمه گوگل]این پسر تند و زننده به اندازه کافی بی ادب بوده است تا دوست دخترش را بشکند
9. Beneath his brash exterior, he's still a little boy inside.
[ترجمه ترگمان]زیر ظاهر brash، هنوز هم پسر کوچکی در داخل است
[ترجمه گوگل]در زیر بی روح او، او هنوز یک پسر کوچک در داخل است
10. He was wearing a rather brash tie.
[ترجمه ترگمان]کراوات نسبتا brash پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او کراوات زده بود
11. We could not carry out that brash plan.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم آن نقشه brash را اجرا کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمیتوانستیم این طرح رشتهای را انجام دهیم
12. It s brash, fast, slickly arranged big-band music that hits the accents with deft conviction.
[ترجمه ترگمان]بی brash، سریع، slickly موسیقی بزرگ را ترتیب داده بود که با اعتقاد زیرکانه به لهجه the گوش می داد
[ترجمه گوگل]این موسیقی پرطرفدار، سریع و مرتب مرتب شده است که با توجه به اصطلاحات و اصطلاحات مورد استفاده قرار می گیرد
13. In 196 however, after two mediocre seasons, a brash new chairman, John Ireland, suddenly sacked him.
[ترجمه ترگمان]اما در سال ۱۹۶، بعد از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید جدید، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد
[ترجمه گوگل]در سال 196، پس از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید پرشور، جان ایرلند، او را به طور ناگهانی اخراج کرد
14. It was gawky, hesitant, and brash.
[ترجمه ترگمان]It، مردد، و بی پروا بود
[ترجمه گوگل]گاوکی، تردید و تند و تیز بود
15. The hotel bar was full of brash, noisy journalists.
[ترجمه ترگمان]بار هتل پر از روزنامه نگاران جنجالی و پر سر و صدا بود
[ترجمه گوگل]نوار هتل پر از خبرنگاران پر سر و صدا بود