کلمه جو
صفحه اصلی

cleanse


معنی : پاک کردن، تمیز کردن، تصفیه کردن، تطهیر کردن
معانی دیگر : ستردن، پالودن، تزکیه کردن (رجوع شود به: clean)، تمیز کردن بمعانی، vt clean مراجعه شود، تبرئه کردن

انگلیسی به فارسی

پاک کردن، تمیز کردن (به معانی. مراجعه شود)، تطهیرکردن، تبرئه کردن


تمیز کردن، پاک کردن، تطهیر کردن، تصفیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cleanses, cleansing, cleansed
(1) تعریف: to make clean; remove dirt from.
مترادف: clean, wash
متضاد: defile
مشابه: bathe, deterge, disinfect, launder, lave, mop, purge, sanitize, scour, scrub, shampoo

(2) تعریف: to purify, as of sin or guilt.
مترادف: purge, purify, wash
مشابه: chasten, defecate, expurgate

• wash, remove dirt
to cleanse something means to make it completely free from dirt or unpleasant or unwanted things; a formal word.

مترادف و متضاد

پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

تمیز کردن (فعل)
clean, cleanse, absterge, clear, scavenge, scrub, wisp, identify

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

تطهیر کردن (فعل)
cleanse, purge, scour, exorcise, exorcize, expurgate, lustrate, sanctify

make undirty; wash


Synonyms: absolve, clarify, clean, clear, depurgate, disinfect, expurgate, launder, lustrate, purge, purify, refine, restore, rinse, sanitize, scour, scrub, sterilize


Antonyms: dirty, soil, spot


جملات نمونه

1. cleanse your mind of any hidden hates
فکر خود را از هر گونه نفرت پنهانی بزدایید.

2. first cleanse the wound then apply this oil (to it)
اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.

3. air filters cleanse the room's air of smoke and dust
پالونه های هوا هوای اتاق را از دود و گرد و خاک می زدایند.

4. they tried to cleanse society of prostitution and addiction
آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاکسازی کنند.

5. Use a piece of gauze to cleanse the cut.
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن زخم از یک تکه گاز پانسمان کنید
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن برش از یک تکه گاز استفاده کنید

6. Cleanse the cut/wound thoroughly before you bandage it.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بانداژ را پانسمان کنید زخم را کاملا خالی کنید
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را بسوزانید، برش / زخم را کاملا تمیز کنید

7. You should cleanse, tone and moisturize every day.
[ترجمه ترگمان]شما باید هر روز پوست خود را تمیز کنید و مرطوب کنید
[ترجمه گوگل]شما باید هر روز تمیز، تن و مرطوب کنید

8. And there too I will cleanse the men from their pollution.
[ترجمه ترگمان]و در آنجا نیز افراد را از آلودگی خود تصفیه خواهم کرد
[ترجمه گوگل]و در آنجا نیز مردان را از آلودگی آنها پاک می کنم

9. To cleanse the impurities from my system, I ate food blessed by the spirits.
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن ناخالصی ها از سیستم خودم، غذایی را خوردم که ارواح را تبرک کرده بود
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن ناخالصی ها از سیستم من، غذا را که توسط ارواح پرسیده شد، خوردند

10. Then cleanse your face again and splash with cool water or just a refreshing toner on cotton wool.
[ترجمه ترگمان]سپس بار دیگر صورت خود را تمیز کنید و با آب سرد و یا فقط یک نرم کننده خنک کننده در زمینه پشم پنبه آشنا شوید
[ترجمه گوگل]سپس چهره خود را دوباره تمیز کنید و با آب سرد یا فقط یک تونر تازه در پشم پاشید

11. Cleanse your inner self of the forces, coupled with fear, that push you out of your inner sanctum.
[ترجمه ترگمان]self درونی خود را با ترس و ترس به هم متصل کنید و شما را از حریم شخصی خود خارج کنید
[ترجمه گوگل]درونی خود را از نیروهای خود پاک کنید، همراه با ترس، که شما را از مراسم درونی خود بیرون می کند

12. Cleanse your face as usual and take off any residue with toner.
[ترجمه ترگمان]صورتت رو مثل همیشه خالی کن و باقی مونده پودر جوهر رو بردار
[ترجمه گوگل]چهره خود را به طور معمول پاک کنید و هر تکه ای باقی مانده را بردارید

13. Cleanse your whole body Advocates believe that crystals can even play a big part in your daily beauty routine.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که تمام اعضای بدن شما بر این باورند که این بلورها حتی می توانند نقش بزرگی در برنامه روزانه زیبایی شما بازی کنند
[ترجمه گوگل]طرفداران کل بدن خود را پاک کنید بر این باورند که کریستال ها حتی می توانند نقش مهمی در روال زیبایی روزانه ایفا کنند

First cleanse the wound then apply this oil (to it).

اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.


They tried to cleanse society of prostitution and addiction.

آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاک‌سازی کنند.


پیشنهاد کاربران

زدودن، زدایش

آب و جارو کردن


کلمات دیگر: