کلمه جو
صفحه اصلی

underemployed


دارای شغل نیمه وقت (و لذا درآمد نا کافی)، کم اشتغال، نیمه بیکار، کم کار

انگلیسی به فارسی

نیمه بیکار، نیمه عاطل


زیرمجموعه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: employed at work that does not use one's full ability, training, or the like.

(2) تعریف: not used fully, as resources.
اسم ( noun )
مشتقات: underemployment (n.)
• : تعریف: workers, collectively, that are underemployed (prec. by the).

• if someone is underemployed, they do not have enough work to do.

جملات نمونه

1. Those economies which have successfully switched underemployed agricultural labour into manufacturing and service activities have generally achieved significant real economic growth rates.
[ترجمه ترگمان]این اقتصادها که کار کشاورزی نیمه بی کار را به فعالیت های تولیدی و خدماتی تبدیل کرده اند به طور کلی به نرخ رشد اقتصادی واقعی دست یافته اند
[ترجمه گوگل]آن دسته از اقتصادهایی که با موفقیت به دست آوردن کارهای زیرزمینی کشاورزی به فعالیت های تولیدی و خدماتی دست یافتند، به طور کلی نرخ رشد واقعی اقتصادی واقعی را به دست آوردند

2. The proliferation of underemployed could represent a profound reordering of the employment structure.
[ترجمه ترگمان]گسترش کم کار می تواند یک جابه جایی عمیق از ساختار اشتغال را نشان دهد
[ترجمه گوگل]گسترش ناکارآموزی می تواند یک ترتیب عمیق ساختار اشتغال باشد

3. He was underemployed and not satisfied with his work.
[ترجمه ترگمان]از کارش خشنود بود و از کارش راضی نبود
[ترجمه گوگل]او استخدام شد و با کارش راضی نبود

4. Among the underemployed is Marty Rasmussen of Walnut Creek, Calif.
[ترجمه ترگمان]در بین the Rasmussen Rasmussen از والنات کریک، کالیفرنیا است
[ترجمه گوگل]در میان افراد زیرمجموعه، مارتای رستمسن از گردو کریک، کالیفرنیا است

5. He was the man who knew what underemployed peasants, underpaid workers, and sullen soldiery did about sex and drink and drugs.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود که می دانست دهقانان underemployed، کارگران و سربازان عبوس در مورد سکس و مشروب و مواد مخدر چه می کنند
[ترجمه گوگل]او مردی بود که می دانست دهقانان دست کم، کارگران پایین دستمزد، و سربازان خسته از رابطه جنسی و نوشیدن و مواد مخدر چه می دانستند

6. Migrants are likely to be poor and underemployed.
[ترجمه ترگمان]مهاجران به احتمال زیاد فقیر و کم کار هستند
[ترجمه گوگل]مهاجران احتمالا فقیر و دست کم هستند

7. Able people are kept underemployed.
[ترجمه ترگمان]افراد توانا در نیمه کار نگاه داشته می شوند
[ترجمه گوگل]افراد توانا زیر بغل هستند

8. Although he might well spend his days in one place, obsessively devoted to music-making, he would always be morally underemployed.
[ترجمه ترگمان]اگر چه او ممکن بود روزه ای خود را در یک مکان بگذراند، به موسیقی سازی اختصاص داشت، و همیشه از نظر اخلاقی نیمه بی کار بود
[ترجمه گوگل]اگر چه ممکن است او روزهای خود را در یک مکان صرف کند، که به لحاظ وسواس به ساخت موسیقی علاقه مند است، او همیشه به لحاظ اخلاقی استخدام می شود

9. This may mean that some workers are unemployed or that all workers are underemployed, or a combination of both.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به این معنا باشد که بعضی از کارگران بی کار هستند یا تمام کارگران بی کار هستند و یا ترکیبی از هر دو
[ترجمه گوگل]این ممکن است به این معنا باشد که بعضی از کارگران بیکار هستند یا اینکه همه کارگران زیرمجموعه و یا ترکیبی از هر دو هستند

10. Its wealth was largely non-industrial and it contained an enormous pool of underemployed and unemployed people.
[ترجمه ترگمان]ثروت آن تا حد زیادی غیر صنعتی بود و شامل تعداد زیادی از افراد بی کار و بی کار بود
[ترجمه گوگل]ثروت آن عمدتا غیر صنعتی بود و شامل یک مجموعه عظیم از افراد بیکار و بیکار بود

11. Industry, such as it was, almost stood still, and the jobless and underemployed roamed city streets.
[ترجمه ترگمان]صنعت، مانند آن، تقریبا بی حرکت بود، و بی کار و نیمه بی کار در خیابان های شهر پرسه می زدند
[ترجمه گوگل]صنعت، مانند آن، تقریبا ایستاده بود، و بیکار و زیرمجموعه خیابان های شهر رومیزی

12. A tremendous number have joined the ranks of the unemployed and the underemployed without learning new and different ways to add value.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از افراد بی کار و نیمه بی کار، بدون اینکه روش های جدید و متفاوتی برای افزودن ارزش به دست آورند، به صفوف بیکاران می پیوندند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از اعضای بیکار و دست کم افراد بدون یادگیری راه های جدید و متفاوت برای ارزش افزوده به کار خود ادامه داده اند

13. It may not feel like that, as we in the US now hemorrhage jobs and have about one-sixth of the labour force officially unemployed or underemployed.
[ترجمه ترگمان]ممکن است اینطور احساس نشود، چون ما در حال حاضر در آمریکا شغل ایجاد می کند و حدود یک ششم نیروی کار به طور رسمی بی کار یا نیمه بی کار هستند
[ترجمه گوگل]ممکن است این احساس را نداشته باشید، همانطور که در حال حاضر در ایالات متحده آمریکا شغل های خونریزی می کنیم و تقریبا یک ششم نیروی کار بیکار یا بیکار به طور رسمی دارند

14. As the mid - term election looms, a staggering number of Americans remain unemployed or underemployed.
[ترجمه ترگمان]با پدیدار شدن انتخابات میان دوره ای، تعداد کمی از آمریکایی ها بی کار یا کم کار مانده اند
[ترجمه گوگل]به عنوان انتخابات میان مدت، شمار زیادی از آمریکایی ها بیکار و یا دست کم کار می کنند

پیشنهاد کاربران

بیکاری پنهان

دارای اشتغال ناقص

شغل نامناسب نسبت به مدرک تحصیلی و درآمد ناکافی

شغل نیمه وقت


کلمات دیگر: