کلمه جو
صفحه اصلی

chicanery


معنی : ضد ونقیض گویی، حیله بازی
معانی دیگر : زبان بازی، (با حرف) گول زدن، مغلطه (به ویژه در کارهای حقوق و قضایی)، گول، فند، ضد ونقی­ گویی، مغالطه

انگلیسی به فارسی

حیله‌بازی، ضد‌ونقیض‌گویی، مغالطه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: chicaneries
(1) تعریف: deception by clever or cunning means.
مترادف: guile, wiliness
مشابه: cunning, deceit, deception, double-dealing, duplicity, fraud, monkey business, treachery, trickery

- The elderly couple were taken in by the chicanery of the underhanded salesman.
[ترجمه ترگمان] این زوج سالخورده، گول chicanery of را به خود گرفته بودند
[ترجمه گوگل] زن و شوهر سالخورده توسط carican از فروشنده زیر دست گرفته شده است
- The high school principal was on guard for any chicanery the students might attempt.
[ترجمه ترگمان] مدیر دبیرستان مراقب هرگونه chicanery بود که دانش آموزان بتوانند از آن سو استفاده کنند
[ترجمه گوگل] مدرس دبیرستان برای هر نوع آسیب پذیری که دانش آموزان ممکن است تلاش کنند، در دست داشت

(2) تعریف: a trick.
مترادف: artifice, hoax, ruse, stratagem, trick
مشابه: cheat, deceit, deception, fraud

• plotting, scheming
chicanery is an act of verbal deception or trickery of some kind; a formal word.

مترادف و متضاد

ضد و نقیض گویی (اسم)
chicanery

حیله بازی (اسم)
trickery, chicanery

deception, trickery


Synonyms: artifice, cheating, chicane, deviousness, dishonesty, dodge, double-crossing, double-dealing, duplicity, feint, fourberie, fraud, furtiveness, gambit, hanky-panky, intrigue, machination, maneuver, plot, ploy, ruse, sharp practice, skullduggery, sophistry, stratagem, subterfuge, surreptitiousness, underhandedness, wiles


Antonyms: forthrightness, honesty, truthfulness


جملات نمونه

1. this lawyer is a master of chicanery
این وکیل استاد مغلطه است.

2. The investigation revealed political chicanery and corruption at the highest levels.
[ترجمه ترگمان]این تحقیقات حاکی از chicanery سیاسی و فساد در بالاترین سطح است
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می دهد که سقط جنین و فساد سیاسی در بالاترین سطوح

3. Clearly there is some chicanery going on.
[ترجمه ترگمان] واضحه که یه سری chicanery هست
[ترجمه گوگل]واضح است که برخی از وقایع اتفاق افتاده وجود دارد

4. Clearly there is some chicanery going on and perhaps in due course we will find out the truth.
[ترجمه ترگمان]واضح است که در اینجا کمی نیرنگ وجود دارد و شاید هم به همین دلیل ما حقیقت را می فهمیم
[ترجمه گوگل]واضح است که برخی از وقایع در حال وقوع است و شاید به زودی حقیقت را بیابیم

5. Barnett did not stoop to the kind of chicanery that had made Davis so unpopular.
[ترجمه ترگمان]بارنت به نوع chicanery که دیویس را اینقدر منفور کرده بود، خم نشد
[ترجمه گوگل]بارنت به نوعی دغدغه ای که دوییس آنقدر غیرمعمول ساخته بود را پشت سر گذاشت

6. Why are you give me so much chicanery as a explanation?
[ترجمه ترگمان]چرا به من مثل یه توضیح much می کنی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما به عنوان یک توضیح به من عادت دارید؟

7. Thanks to some chicanery courtesy of Sebulba, Holdfast also piloted one of the largest fireballs in the race .
[ترجمه ترگمان]با تشکر از some chicanery، holdfast یکی از بزرگ ترین fireballs را در این مسابقه هدایت کرد
[ترجمه گوگل]با تشکر از برخی از حسن نیت ارائه میدهد از Sebulba، Holdfast همچنین یکی از بزرگترین توپ های آتشین در مسابقه را خلع سلاح کرد

8. We will continue to see such chicanery in the future.
[ترجمه ترگمان]ما به دیدن چنین chicanery در آینده ادامه خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما همچنان خواهیم دید که چنین آلودگی هایی در آینده وجود دارد

9. A lot of psychology is charlatanry, chicanery.
[ترجمه ترگمان]خیلی از روانشناسی charlatanry، chicanery
[ترجمه گوگل]بسیاری از روانشناسی، charlatanry، chicanery است

10. Some think more legal chicanery may be in store.
[ترجمه ترگمان]برخی فکر می کنند chicanery قانونی بیشتری ممکن است در فروشگاه وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]بعضی ها فکر می کنند که ممکن است درمورد موارد قانونی ممنوع باشد

11. I'm too an at using chicanery to accomplish my mission.
[ترجمه ترگمان]من از chicanery استفاده کردم تا ماموریت رو به انجام برسونم
[ترجمه گوگل]من برای استفاده از مأموریت خودم از استفاده از مضرات استفاده می کنم

12. in which underclared aggression, war, hypocrisy, chicanery, anarchy and impending immolation are part of our daily lives, we all.
[ترجمه ترگمان]در آن تجاوز underclared، جنگ، ریاکاری، chicanery، هرج ومرج و immolation که در شرف وقوع است بخشی از زندگی روزمره ما است
[ترجمه گوگل]که در آن تجاوز، زیرساخت، جنگ، ریاکاری، خجالت زدگی، هرج و مرج و تخریب قریب الوقوع بخشی از زندگی روزمره ما هستند همه ما

13. Well - doer never does chicanery and person who is good at chicanery does not belong well - doer.
[ترجمه ترگمان]خوب، فاعل هرگز chicanery و فردی را که در chicanery خوب است، به خوبی فاعل عمل نمی کند، انجام نمی دهد
[ترجمه گوگل]خب - کارگر هرگز کاری را انجام نمی دهد و فردی که در خیال پردازی خوب است، به خوبی نمی داند

14. The world is full of chicanery.
[ترجمه ترگمان]دنیا پر از chicanery
[ترجمه گوگل]جهان پر از خرافات است

This lawyer is a master of chicanery.

این وکیل استاد مغلطه است.


پیشنهاد کاربران

مغلطه باز

حقه بازی، حیله بازی

دو رویی


کلمات دیگر: