کلمه جو
صفحه اصلی

purposeful


معنی : عمدی
معانی دیگر : قاطعانه، مصمم، مصممانه، جدی، دارای هدف خاص، هدفمند، معنی دار، به منظور خاص، با مقصود، متضمن مقصود، با جهت، بااراده، باعزم

انگلیسی به فارسی

با مقصود،متضمن مقصود،با جهت،بااراده،باعزم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: purposefully (adv.), purposefulness (n.)
(1) تعریف: done with a definite purpose; deliberate.
مترادف: deliberate, intentional
متضاد: purposeless, unintentional
مشابه: calculated, conscious, considered, studied, voluntary

(2) تعریف: having meaning or significant purpose.
مترادف: meaningful
متضاد: aimless, empty, meaningless, purposeless

- Caring for her sick father made her life feel purposeful again.
[ترجمه ترگمان] مراقبت از پدر بیمارش باعث شد که زندگی دوباره هدفمند شود
[ترجمه گوگل] مراقبت از پدر بیمار او باعث شد که زندگی او دوباره هدفمند باشد

(3) تعریف: having or demonstrating determination; resolute.
مترادف: decided, determined, firm, intent, resolute
متضاد: indecisive, irresolute
مشابه: assiduous, decisive, diligent, earnest, fixed, forceful, persistent, steadfast, strong-willed

- He was purposeful in carrying out his terrible plan.
[ترجمه ترگمان] او با اجرای نقشه وحشتناک خود، هدفمند شده بود
[ترجمه گوگل] او در اجرای طرح وحشتناک خود هدف داشت

• having a purpose, having a goal; definitive, decisive; full of meaning
if someone is purposeful, they show that they have a definite aim and a strong desire to achieve it.

مترادف و متضاد

عمدی (صفت)
picked, aforethought, prepense, deliberate, intentional, purposeful, premeditated, designed

resolved to do something


Synonyms: bent, be out for blood, bound, calculated, dead set on, decided, deliberate, determined, firm, fixed, intense, intent, mean business, obstinate, persistent, playing hard ball, positive, purposive, resolute, settled, single-minded, stalwart, staunch, steadfast, steady, strong-willed, stubborn, telelogical, tenacious, undeviating, unfaltering, unwavering


Antonyms: aimless, thoughtless, undetermined, unplanned, wanton


جملات نمونه

1. shahin khanom's purposeful remarks
اظهارات معنی دار شهین خانم

2. he was a purposeful man
او مردی مصمم بود.

3. She had a purposeful air, and it became evident that this was not a casual visit.
[ترجمه ترگمان]او قیافه ای متفکر داشت و معلوم می شد که این ملاقات تصادفی نیست
[ترجمه گوگل]او یک هواپیما هدفمند داشت، و معلوم شد که این یک سفر گاه به گاه نیست

4. Her purposeful stare showed she meant business.
[ترجمه ترگمان]خیره نگاهش نشان می داد که منظورش از کار است
[ترجمه گوگل]نگاه هدفمندانه او نشان داد که او به معنای کسب و کار است

5. Purposeful work is an important part of the regime for young offenders.
[ترجمه ترگمان]کار Purposeful بخش مهمی از رژیم برای مجرمان جوان است
[ترجمه گوگل]کار هدفمند بخش مهمی از رژیم برای مجرمان جوان است

6. He has a quiet, purposeful air.
[ترجمه یکی] او به نظر آرام و مصمم می آید
[ترجمه ترگمان]هوایی آرام و هدفمند دارد
[ترجمه گوگل]او هوا آرام و هدفمند دارد

7. Second, it is purposeful, directed towards improving the effectiveness of education.
[ترجمه ترگمان]دوم، هدفمند است و به سمت بهبود اثربخشی آموزش و پرورش هدایت می شود
[ترجمه گوگل]دوم، هدفمند است، هدایت به منظور بهبود کارآیی آموزش و پرورش است

8. The danger in viewing the organisation as a purposeful entity is that one ends up with a highly abstract and artificial analysis.
[ترجمه ترگمان]خطر مشاهده این سازمان به عنوان یک ماهیت هدفمند، این است که فرد با یک تحلیل بسیار انتزاعی و مصنوعی به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]خطر در نظر گرفتن سازمان به عنوان یک نهاد هدفمند، این است که آن را با یک تحلیل بسیار انتزاعی و مصنوعی به پایان برساند

9. During one such purposeful visit weeks ago, a simple black velour dress hooked me.
[ترجمه ترگمان]در خلال یکی از همین هفته های اخیر، یک پیراهن مخمل سیاه ساده به من وصل کرد
[ترجمه گوگل]یک هفته پس از یک بازدید از اهدای هدفمند، یک لباس ساده لباس سیاه، مرا قلمداد کرد

10. Examples of purposeful and pleasurable uses of print should be displayed in classrooms, foyers and school libraries.
[ترجمه ترگمان]نمونه هایی از کاربردهای هدفمند و هدفمند چاپ باید در کلاس ها، foyers و کتابخانه های مدارس نمایش داده شوند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از کاربردهای هدفمند و لذت بخش از چاپ باید در کلاس های درس، فضای خانه و کتابخانه های مدرسه نمایش داده شود

11. There must be a belief that, through purposeful activity, the objectives can be achieved.
[ترجمه ترگمان]باید یک باور وجود داشته باشد که، از طریق فعالیت هدفمند، اهداف می توانند به دست آیند
[ترجمه گوگل]باید باور داشته باشید که از طریق فعالیت های هدفمند، اهداف را می توان به دست آورد

12. The tremor is generally diminished or abolished on purposeful movements, but there are notable exceptions to this.
[ترجمه ترگمان]این لرزش عموما در حرکات هدفمند کاهش یافته یا منسوخ شده است، اما استثنائات برجسته ای در این مورد وجود دارد
[ترجمه گوگل]لرزش به طور کلی در حرکات هدفمند کاهش یافته یا لغو شده است، اما استثنائی قابل توجه در این مورد وجود دارد

13. But all students should have a purposeful course of study that goes beyond the formality of signing up for classes.
[ترجمه ترگمان]اما همه دانشجویان باید یک دوره هدفمند از مطالعه داشته باشند که فراتر از تشریفات ثبت نام برای کلاس ها باشد
[ترجمه گوگل]اما همه دانش آموزان باید یک دوره آموزشی هدفمند داشته باشند که فراتر از رسمیت ثبت نام برای کلاس ها می باشد

14. The individual bees appear very purposeful in carrying out their manifold tasks . . . .
[ترجمه ترگمان]زنبورها نسبت به انجام وظایف manifold، هدفمند ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]زنبورها در انجام وظایف چند منظوره بسیار هدفمند هستند

He was a purposeful man.

او مردی مصمم بود.


Shahin khanom's purposeful remarks

اظهارات معنی‌دار شهین‌خانم


پیشنهاد کاربران

مصمم، هدفمند

هدفمند

عمدی

1. There is no need for any purposeful and deliberate attempt to protect dialects.
برای محافظت از گویش ها نیازی به هیچ تلاش هدفمند و آگاهانه ای نیست.
2. Yet the committee gathered and spent two days in generally useful and purposeful discussions.
با این وجود کمیته جمع شد و دو روز در بحثهای مفید و هدفمند به سر برد.
3. It keeps people busy with useful, purposeful work, and that's a good way to form a team.
افراد را با کارهای مفید و هدفمند مشغول می کند و این روش خوبی برای تشکیل تیم است.
4. If the situation arose through that person's purposeful negligence, however, then he is considered a purposeful wrongdoer.
اگرچه شرایط از طریق سهل انگاری عمدی آن شخص بوجود آمده باشد ، در این صورت وی یک فرد خاطی هدفمند محسوب می شود.

Purposeful= عمدی، هدفمند

معانی دیگر>>>> مصممانه، قاطعانه



کلمات دیگر: