کلمه جو
صفحه اصلی

fall short of something

پیشنهاد کاربران

کمتر بودن از مقدار یا استانداری که لازم است یا شما می خواهید
He fell of time
او وقت کم اورد
He fell of money for buy the new iphone
او برای خرید ایفون جدید پول کم اورد.

به هدف نرسیدن


کلمات دیگر: