کلمه جو
صفحه اصلی

humiliated

انگلیسی به فارسی

تحقیر شده، تحقیر کردن، خوار کردن، پست کردن، اهانت کردن به، خشوع کردن


انگلیسی به انگلیسی

• made to feel shameful; mortified, ashamed; abashed

جملات نمونه

1. i was humiliated when the teacher asked me to leave the class
هنگامی که آموزگار به من گفت که از کلاس بروم بیرون بسیار سرافکنده شدم.

2. The party was humiliated in the recent elections.
[ترجمه ترگمان]این حزب در انتخابات اخیر مورد تحقیر قرار گرفت
[ترجمه گوگل]حزب در انتخابات اخیر تحقیر شد

3. He was publicly flogged and humiliated.
[ترجمه ترگمان]او را در ملا عام تازیانه می زدند و تحقیر می کردند
[ترجمه گوگل]او عمیقا شلاق و تحقیر شده بود

4. Lowe was publicly humiliated by his colleagues.
[ترجمه ترگمان]لاو توسط همکارانش در ملا عام تحقیر شد
[ترجمه گوگل]لاو به طور عمومی توسط همکارانش تحقیر شد

5. Her boss humiliated her in front of all her colleagues.
[ترجمه ترگمان]رئیسش او را جلوی همه همکارانش تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]رئیس او او را در برابر همه همکارانش تحقیر کرده است

6. She was jealous, humiliated, and emotionally at the end of her tether.
[ترجمه ترگمان]او حسودی می کرد، تحقیر شده بود، و از لحاظ احساسی به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]او در پایان تسمه او حسادت، تحقیر و عاطفی داشت

7. I've never felt so humiliated in all my life.
[ترجمه ترگمان]تا به حال در تمام عمرم این قدر تحقیر نشده بودم
[ترجمه گوگل]من هرگز در تمام زندگی ام احساس تحقیری نکردم

8. I had been assaulted and deeply humiliated in front of all my friends.
[ترجمه ترگمان]در مقابل همه دوستانم مورد تجاوز قرار گرفته و عمیقا تحقیر شده بودم
[ترجمه گوگل]من در برابر همه دوستانم مورد تجاوز قرار گرفته و عمیقا تحقیر شده بودم

9. He felt humiliated by her scornful remarks.
[ترجمه ترگمان]از سخنان تحقیرآمیز او احساس تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]او با اظهارات نومیدانه خود تحقیر شد

10. He just humiliated her in front of everyone - it was so unnecessary.
[ترجمه ترگمان]او او را جلوی همه تحقیر کرد - خیلی غیر ضروری بود
[ترجمه گوگل]او فقط در برابر همه او را تحقیر کرد - آنقدر غیر ضروری بود

11. They sought vengeance against the countries that had humiliated France in 18
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال انتقام از کشورهایی بودند که فرانسه را در سال ۱۸ تحقیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها تلاشی برای انتقام گرفتن نسبت به کشورهایی که در 18 سالگی فرانسه را تحقیر کرده بودند، پی گرفتند

12. He certainly wouldn't stand for being publicly humiliated like that.
[ترجمه ترگمان]مسلما او حاضر نبود در برابر عموم مردم را تحقیر کند
[ترجمه گوگل]او قطعا نمی خواهد که به طور عمومی تحقیر شده باشد

13. I have never felt so humiliated in all my life.
[ترجمه ترگمان]من هرگز در تمام عمرم این قدر تحقیر نشده بودم
[ترجمه گوگل]من هرگز در تمام زندگی ام احساس تحقیری نکردم

14. Her son's affair had humiliated and shamed her.
[ترجمه ترگمان]خیانت پسرش او را تحقیر کرده و او را شرمنده کرده بود
[ترجمه گوگل]امور پسرش او را تحقیر کرده و او را محکوم کرده است

15. Parents are humiliated if their children behave badly when guests are present.
[ترجمه ترگمان]اگر کودکان در حال حاضر بد رفتار کنند، والدین احساس حقارت می کنند
[ترجمه گوگل]والدین وقتی که مهمانان حضور دارند، تحقیر می شوند اگر فرزندانشان بد رفتار کنند

پیشنهاد کاربران

خار و خفیف

خیلی شرمنده

تحقیر

سرافکنده

[Not before noun ]
خفت و خاری ، حقارت


کلمات دیگر: