کلمه جو
صفحه اصلی

dollop


معنی : توده، کومه، دسته علف و غیره
معانی دیگر : (تکه ی نرمی از هر چیز به ویژه غذا) چونه، قلنبه، لخته، کلمبه، (مقدار کمی از هر چیز آبگونه به ویژه مشروب) قطره، چکه، چکیده، (مقدار کمی از هر چیز) ذره، خرده، کمی

انگلیسی به فارسی

دسته علف و غیره، کومه، توده


عروسک، دسته علف و غیره، کومه، توده


انگلیسی به انگلیسی

• shapeless lump, glob; small amount
spoon a quantity of something; serve in large shapeless quantities
a dollop of soft or sticky food is an amount of it served in a lump; an informal word.

مترادف و متضاد

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

کومه (اسم)
stack, pile, heap, congeries, rick, dollop

دسته علف و غیره (اسم)
dollop

lump


Synonyms: bit, blob, glob, gob, mass, piece, portion


جملات نمونه

1. a dollop of satire
یک کمی طنز

2. put a dollop of cream on each cookie
روی هریک از شیرینی ها یک قلنبه خامه بگذارید.

3. the child dropped a dollop of ice cream on her lap
بچه یک تکه از بستنی را روی دامن خود ریخت.

4. A dollop of romance now and then is good for everybody.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر داستان عشق و عاشقی برای همه خوب است
[ترجمه گوگل]یک عروسک عاشقانه در حال حاضر برای همه مناسب است

5. I added a dollop of vanilla ice-cream to the pie.
[ترجمه ترگمان]یک تکه بستنی وانیلی را به پای pie اضافه کردم
[ترجمه گوگل]من یک عدد کیک یخ وانیلی به پای اضافه کردم

6. He put a dollop of honey on his bread and spread it around with a knife.
[ترجمه ترگمان]یک خرده عسل روی نان گذاشت و آن را با چاقو پهن کرد
[ترجمه گوگل]او یک عسل را روی نان خود گذاشت و آن را با یک چاقو دراز کرد

7. It also swallowed a healthy dollop of spending on advertising.
[ترجمه ترگمان]همچنین مقدار زیادی از هزینه صرف تبلیغات را دفع کرد
[ترجمه گوگل]همچنین یک عدد سالم را صرف تبلیغ تبلیغات کرد

8. Serve hot with boiled rice and a dollop of soured cream on top, if you wish.
[ترجمه ترگمان]اگر شما مایل باشید، برنج را با برنج آب پز و کمی کرم چرب کنید
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید، با برنج پخته شده و یک کرم ترشحی در بالای آن سرو کنید

9. Mama served Ralph an enormous dollop and gave him an extra scoop of clotted cream.
[ترجمه ترگمان]مامان برای رالف یک خرده آب برداشت و یک قاشق بستنی هم به او داد
[ترجمه گوگل]مامان رالف خدمتکار عظیمی را خدمت کرد و به او یک برش اضافی از کرم لخته شد

10. Louise watched as the dollop of mashed potato fell onto her plate.
[ترجمه ترگمان]لوئیز به محض اینکه تکه های سیب زمینی خرد شده روی بشقابش افتاد، آن ها را تماشا کرد
[ترجمه گوگل]لوئیس به عنوان یک سیب زمینی سرخ شده بر روی صفحه خود سقوط کرد

11. Garnish with a dollop of sour cream. 80 Many sausage mixtures are heavy and usually contain a fair amount of fat.
[ترجمه ترگمان]با خامه ترش مخلوط شده بود ۸۰ خیلی از مخلوط های کالباس سنگین هستند و معمولا حاوی مقدار زیادی چربی هستند
[ترجمه گوگل]با یک گلدان خامه ای ترش کنید 80 بسیاری از مخلوط سوسیس سنگین هستند و معمولا حاوی مقادیر قابل توجه چربی هستند

12. You squeeze a dollop of special paste into a small cup at the base of the burner and light it.
[ترجمه ترگمان]یک تکه خمیر ویژه را به داخل یک فنجان کوچک در پایه مشعل فشار دهید و آن را روشن کنید
[ترجمه گوگل]یک قاشق غذا خوری را به یک فنجان کوچک در پایه ی مشعل فشار دهید و آن را نور دهید

13. Taylor deserves a dollop of the blame.
[ترجمه ترگمان]تیلور \"مستحق یه دسته علف هرز بوده\"
[ترجمه گوگل]تیلور سزاوار عذاب وجدان است

14. Yoda wiped his eyes, flinging a dollop of mush Obi - Wan's way yet saying nothing.
[ترجمه ترگمان]یودا (Yoda)چشمانش را پاک کرد و یک خرده آب دهانش را بیرون کشید و هنوز چیزی نگفت
[ترجمه گوگل]یودا چشمانش را پاک کرد، یک لحظه از عصبانیت اوبی - وان را تکان داد و چیزی نگفت

15. Lightly toasted, with a dollop of cream cheese.
[ترجمه ترگمان]یه خرده پنیر خامه ای
[ترجمه گوگل]کمی تند، با یک سیب زمینی از پنیر خامه ای

Put a dollop of cream on each cookie.

روی هر یک از شیرینی‌ها یک قلمبه خامه بگذارید.


The child dropped a dollop of ice cream on her lap.

بچه یک تکه از بستنی را روی دامن خود ریخت.


having a few dollops of brandy

صرف مقدار کمی براندی


a dollop of satire

یک کمی طنز


پیشنهاد کاربران

کلمبه، یه تکه، یه کمی ( ترکی: بی کومبه )

A dab of butter, a dollop of ghee, a splash of extra - virgin olive oil or pancetta will all breathe new life into them.

گوله /مقدار کمی از غذا، گِل، شیرآبه ( در حد چند قطره ) که باعث لک و کثیف شدن یه سطحی بشه

مقدار کم یا یک ذره از چیزی.


کلمات دیگر: