کلمه جو
صفحه اصلی

confiding


معنی : اعتماد کننده
معانی دیگر : زود باور، کسی که به دیگری زود اعتماد کند، رازگو، ساده دل، زود اعتماد، کالو، کالوس

انگلیسی به فارسی

زود‌باور، کسی که به دیگری زود اعتماد کند، رازگو


اعتماد به نفس، اعتماد کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: confidingly (adv.)
• : تعریف: tending to trust; trustful.

• someone who is confiding is willing to talk to you about personal matters.

مترادف و متضاد

اعتماد کننده (صفت)
confiding

جملات نمونه

1. confiding
زود باور،کسی که به دیگری زود اعتماد کند،رازگو

2. Her tone was suddenly confiding.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش حاکی از اعتماد به نفس بود
[ترجمه گوگل]تن او ناگهان اعتماد به نفس داشت

3. All of the women without a confiding relationship or a job who also experienced one of the other vulnerability factors became depressed.
[ترجمه ترگمان]همه زنان بدون داشتن رابطه confiding یا شغلی که یکی از دیگر عوامل آسیب پذیری را تجربه کرده اند افسرده شده اند
[ترجمه گوگل]همه زنان بدون رابطه مثبت یا شغلی که یکی از عوامل دیگر آسیب پذیری را تجربه کرده بودند، افسرده شدند

4. He could almost deceive himself that she was confiding in him.
[ترجمه ترگمان]می توانست خود را فریب دهد که به او اعتماد دارد
[ترجمه گوگل]او تقریبا می تواند خود را فریب دهد که او در او اعتماد داشت

5. She was close to him, confiding secrets which were only for him to hear.
[ترجمه ترگمان]به او نزدیک شده بود و اسراری را که فقط به خاطر او بود می شنید
[ترجمه گوگل]او نزدیک به او بود، اعتماد به اسرار که فقط برای او برای شنیدن بود

6. Other research has shown that women with a confiding relationship are much less likely to become depressed.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات دیگری نشان داده است که زنان با داشتن رابطه اعتماد به اعتماد به احتمال کمتری افسرده می شوند
[ترجمه گوگل]تحقیقات دیگر نشان داده اند که زنان دارای روابط محرمانه به احتمال زیاد افسرده می شوند

7. Murmuring to me softly, his confiding smile and the concerned wrinkles on his brow creating gentle reassurance, Vora explained.
[ترجمه ترگمان]آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام آرام
[ترجمه گوگل]وورا توضیح داد: 'به آرامی با لبخند محرمانه و چروکهای نگران خود روی لبم مواجه شدم که باعث ایجاد اطمینان آرام شد '

8. Everyone was confiding an episode in whispers.
[ترجمه ترگمان]همه با پچ پچ شروع به حرف زدن کردند
[ترجمه گوگل]هر کس یک قسمت در زمزمه ها را محکوم کرد

9. And why was he confiding this information to me?
[ترجمه ترگمان]چرا این اطلاعات را برای من فاش کرده بود؟
[ترجمه گوگل]و چرا او این اطلاعات را به من محول کرد؟

10. He was confiding, good - natured, unsophisticated, companionable.
[ترجمه ترگمان]او اعتماد به نفس، خوش قلب و خوش قلب و companionable داشت
[ترجمه گوگل]او محرمانه بود، خوب - طبیعت، ساده و همدم

11. I could kick myself for confiding in him.
[ترجمه ترگمان]می توانستم خودم را برای اطمینان به او بزنم
[ترجمه گوگل]من می توانم خودم را برای اعتماد به نفس او بکشم

12. Confiding has become one necessity of people's emotion.
[ترجمه ترگمان]confiding یک ضرورت از احساسات مردم شده است
[ترجمه گوگل]اعتماد به یک ضرورت احساسات مردم تبدیل شده است

13. The girl is of a confiding nature.
[ترجمه ترگمان]این دختر ذاتا آدم قابل اعتمادی است
[ترجمه گوگل]این دختر طبیعت محکم است

14. After confiding in her dull-witted nurse, she wrote Eugene a passionate, revealing love letter, She wrote in French, for she could not write Russian grammatically.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که به پرستار احمق خود اعتماد کرد، نامه ای پر از عشق به اوژن نوشت و به زبان فرانسه نوشت، چون نمی توانست grammatically روسی بنویسد
[ترجمه گوگل]او پس از محرمانه بودن در پرستار کسل کننده او، او را پرستش کرد و نامه عشق را به تصویر کشید، او به زبان فرانسه نوشت، زیرا نمی توانست روسیه را به صورت دستی نوشته شود

15. Ford's letters to her are fond and confiding.
[ترجمه ترگمان]نامه های فورد به او علاقه و اعتماد به نفس دارد
[ترجمه گوگل]نامه های فورد به او دوست و اعتماد دارند

پیشنهاد کاربران

خوش باور


کلمات دیگر: