کلمه جو
صفحه اصلی

not to mention


چه رسد به، حتی اگر ... را ذکر نکنیم، صرف نظر از

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: and also; in addition.
مترادف: besides, over and above
مشابه: as well as

- I gave him a bonus, not to mention a better work schedule.
[ترجمه farhad] من بهش پاداش دادم, بماند که برنامه ی کاری بهتری هم دادم
[ترجمه ترگمان] من بهش یه پاداش دادم نه اینکه از برنامه کاری بهتر یاد بگیرم
[ترجمه گوگل] من به او یک پاداش دادم، نه به ذکر یک برنامه کاری بهتر

• not even considering; besides

جملات نمونه

1. Life was suddenly full of possibilities, not to mention a few unexpected surprises.
[ترجمه Mojtaba] زندگی ناگهان پر از احتمالات بود، صرف نظر از چند تا سورپریز غیر منتظره.
[ترجمه ترگمان]زندگی ناگهان پر از احتمالات بود، نه اینکه از چند تا سورپریز غیر منتظره اشاره کنم
[ترجمه گوگل]زندگی به طور ناگهانی پر بود از امکانات، به ذکر چند شگفتی غیر منتظره

2. It was advisable for you not to mention that.
[ترجمه ترگمان]بهتر از این بود که به این موضوع اشاره نکنی
[ترجمه گوگل]لازم بود که شما این را ذکر نکنید

3. They warned him with veiled threats not to mention anything he had witnessed.
[ترجمه ترگمان]آن ها به او هشدار داده بودند که از چیزی که دیده بود اشاره ای نکند
[ترجمه گوگل]آنها هشدار دادند او با تهدید های پوشیده شده به چیزی که او شاهد بوده است اشاره نکرده است

4. Ade is handsome and smart, not to mention being a good athlete.
[ترجمه مهران] اد خوش تیپ و باهوش است، تازه اشاره نشد که اون قهرمان هم هست
[ترجمه علیرضا] آد فراغ ازینکه ورزشکار خوبیه خوشتیپ و باهوش هم هست.
[ترجمه ترگمان]Ade خوش قیافه و باهوش است، نه اینکه یک ورزش کار خوب باشد
[ترجمه گوگل]Ade خوش تیپ و هوشمند است، به ذکر نیست که یک ورزشکار خوب است

5. The doctor told me not to mention dieting to her in case she took it to the extreme.
[ترجمه ترگمان]دکتر به من گفت که در این صورت موضوع را به او نگویم
[ترجمه گوگل]دکتر به من گفت رژیم لاغری او را در مورد او آن را به شدت

6. I had enough presence of mind not to mention my intention.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی حواسم نبود که به قصد من اشاره نکند
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی حضور ذهن داشتم و قصد ندارم ذکر کنم

7. He's one of the kindest and most intelligent, not to mention handsome, men I know.
[ترجمه ترگمان]او یکی از the و باهوش ترین، نه برای اینکه زیبا باشد، مردانی که من می شناسم
[ترجمه گوگل]او یکی از مهربان ترین و هوشمندترین است، به جز مردان خوش تیپ، مردانی که می شناسم

8. The dampness is uncomfortable, not to mention the cold.
[ترجمه ترگمان]رطوبت خیلی ناراحت کننده است، نه برای اینکه به سرما اشاره کنم
[ترجمه گوگل]رطوبت ناخوشایند است، به جز سردی

9. I'd been primed so I knew not to mention her son.
[ترجمه ترگمان]من primed بودم که به پسر او اشاره نکنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شده بودم، بنابراین می دانستم که پسر او را ذکر نکنم

10. Haas decided not to mention his cold.
[ترجمه ترگمان]Haas تصمیم گرفت که از سرماخوردگی او صحبت نکند
[ترجمه گوگل]هاآس تصمیم گرفت به سرماخوردگی نرسد

11. It's too far to walk, not to mention the fact that it'll probably be closed by now anyway.
[ترجمه ترگمان]خیلی دور است که راه برود، نه اینکه به این حقیقت اشاره کند که احتمالا تا حالا بسته خواهد شد
[ترجمه گوگل]این خیلی دور است که قدم برداریم، نه به ذکر این واقعیت که احتمالا تا به امروز بسته شده است

12. He has two big houses in this country, not to mention his villa in France.
[ترجمه ترگمان]او دو خانه بزرگ در این کشور دارد و نام ویلای خود را در فرانسه ذکر نمی کند
[ترجمه گوگل]او دو خانه بزرگ در این کشور دارد و نه ویلا وی در فرانسه

13. The audience, not to mention the bewildered cast, were not amused.
[ترجمه ترگمان]تماشاگران، بی آن که چیزی بگویند، متحیر ماندند
[ترجمه گوگل]تماشاگران، به جز بازیگران بی نظیر، سرگرم نباشند

14. Not to mention half a ton of bloat, several wagonloads of smuts, and a sackful of matted hair.
[ترجمه ترگمان]حتی یک تن پف و چند تا موی ژولیده و یک کیسه پر از موهای ژولیده
[ترجمه گوگل]به ذکر نیمی از تن از نفخ، چند wagonloads از smuts، و یک کیسه موی مات شده است

پیشنهاد کاربران

علاوه بر . . . . .

جدا از، جدایِ

. . . به کنار

لازم به ذکر نیست

دیگه نیازی به ذکر نیست . . . .

ناگفته نماند که

بماند که

صرف نظر از

گذشته از

بگذریم از اینکه
گذشته از این که
صرفنظر از این که
تازه اگر. . . . را ندیده بگیریم
تازه اگر حرفی . . . هم به میان نیاوریم


مفهوم "چه برسه . . . "
let alone

ناگفته نماند که
بماند که


کلمات دیگر: