کلمه جو
صفحه اصلی

inroad


معنی : تعدی، حمله، تاخت و تاز، تکش، تهاجم، هجوم
معانی دیگر : (حمله ی ناگهانی) یورش، ناگه تک، دست اندازی، (معمولا جمع) پیشروی (به ویژه بیش از حد خود)، تجاوز، فزون روی

انگلیسی به فارسی

تاخت و تاز، تهاجم، تعدی، هجوم، حمله، تکش


در خارج از کشور، تاخت و تاز، تهاجم، تعدی، هجوم، حمله، تکش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an intrusion or hostile advance into an area, market, or the like, esp. if it was formerly controlled by another.

- At first, television made inroads on the film business.
[ترجمه ترگمان] در ابتدا، تلویزیون inroads را به کسب وکار فیلم راه انداخت
[ترجمه گوگل] در ابتدا، تلویزیون درگیر فعالیت فیلم بود

• attack, intrusion, invasion; trespass

مترادف و متضاد

تعدی (اسم)
violation, infringement, incursion, inroad, oppression

حمله (اسم)
fit, offense, rush, access, onset, attack, assault, offensive, onslaught, charge, onrush, spell, epilepsy, inroad, hysteria, foray, sally

تاخت و تاز (اسم)
onset, attack, invasion, raid, ravage, incursion, inroad

تکش (اسم)
attack, inroad

تهاجم (اسم)
invasion, incursion, inroad, foray

هجوم (اسم)
offense, onset, influx, invasion, inroad, throng, infestation

advance, foray


Synonyms: encroachment, impingement, incursion, intrusion, invasion, irruption, onslaught, raid, trespass


جملات نمونه

1. Video is making huge inroads into attendance figures at movie theaters .
[ترجمه ترگمان]ویدیو در حال پیشرفت و پیشرفت در چهره های حاضر در سالن های سینما است
[ترجمه گوگل]ویدیو باعث می شود تعداد زیادی در نمایشگاه های سینمایی حضور پیدا کند

2. Hospital bills had made deep inroads into her savings.
[ترجمه ترگمان]اسکناس های بیمارستان در پس اندازمون قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]صورتحساب بیمارستان عمیق به پس اندازش وارد شده بود

3. Heavy household chores made inroads upon Jane's health.
[ترجمه ترگمان]کاره ای سنگین خانگی در حال تاخت و تاز به سوی سلامت جین بود
[ترجمه گوگل]کارهای خانگی سنگین باعث سلامتی جین شد

4. The candidate made surprising inroads in the South.
[ترجمه ترگمان]کاندیدا به سمت جنوب تاخت و تاز کرد
[ترجمه گوگل]کاندیدای جنجالی شگفت انگیز در جنوب به راه انداخته است

5. We must try our best to stay the inroads of the disease.
[ترجمه ترگمان]ما باید تلاشمون رو بکنیم تا به این بیماری ادامه بدیم
[ترجمه گوگل]ما باید بهترین ها را برای جلوگیری از این بیماری امتحان کنیم

6. Their products are already making inroads in these new markets.
[ترجمه ترگمان]محصولات آن ها در حال حاضر در حال پیشرفت در این بازارهای جدید هستند
[ترجمه گوگل]محصولات خود را در حال حاضر در این بازار جدید راه می اندازند

7. The administrative workload is making massive inroads into our working day .
[ترجمه ترگمان]حجم کار اجرایی در روز کاری ما تاخت و تاز می کند
[ترجمه گوگل]حجم کاری اداری در روز کاری ما عظیم است

8. Repairs to the house had made deep inroads into their savings.
[ترجمه ترگمان]تعمیرات در خانه باعث شد که به savings خود ادامه دهند
[ترجمه گوگل]تعمیرات خانه به عمق نفوذ خود ادامه داده است

9. The government is definitely making inroads into the problem of unemployment.
[ترجمه ترگمان]دولت قطعا در حال پیشرفت در مساله بیکاری است
[ترجمه گوگل]دولت قطعا در معرض مشکل بیکاری است

10. Tax rises have made some inroads into the country's national debt.
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات موانعی بر سر راه بدهی ملی کشور داشته است
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات برخی واردات به بدهی ملی کشور را انجام داده است

11. Already the children had made considerable inroads on the food.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از هم اکنون راه زیادی به غذا داده بودند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بچه ها وارد غذا شده اند

12. Doctors are making great inroads in the fight against cancer.
[ترجمه ترگمان]پزشکان در حال پیشرفت در مبارزه با سرطان هستند
[ترجمه گوگل]پزشکان در مبارزه با سرطان درگیر می شوند

13. This deal is their first major inroad into the American market.
[ترجمه ترگمان]این معامله اولین یورش اصلی آن ها به بازار آمریکا است
[ترجمه گوگل]این معامله اولین بار در بازار آمریکا به فروش می رسد

14. In Italy, as elsewhere, television has made deep inroads into cinema.
[ترجمه ترگمان]در ایتالیا، همانند جاه ای دیگر، تلویزیون تاخت و تاز عمیقی به سینما کرده است
[ترجمه گوگل]در ایتالیا، به عنوان جایی دیگر، تلویزیون به سینما وارد شده است

the Mongolian inroads into Iran and Russia

تاخت و تازهای مغولان در ایران و روسیه


to make inroads into ...

یورش بردن به درون ...


their inroads into our domestic markets

پیشرفت آنان در بازارهای داخلی ما


پیشنهاد کاربران

تاثیر مهم داشتن بر، تاثیر مهم داشتن بر ( به خصوص وقتی به صورت گرفتن چیزی باشد )

تاثیر تهاجمی

کوشش ها، گام های ( اقدامات )


کلمات دیگر: