کلمه جو
صفحه اصلی

contrived


ساختگی، وانمود شده، تصنعی، مصنوعی، تمهید شد، تمهید شد a contrived smile لبخند مصنوعی

انگلیسی به فارسی

ساختگی، وانمود شده، تصنعی، مصنوعی، تمهید شد


ساختگی، تعبیه کردن، تدبیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: planned or artificial, esp. in an obvious way; not spontaneous.
مشابه: artificial

- The ending of the play was too contrived.
[ترجمه ترگمان] پایان بازی، ابتکار عمل بود
[ترجمه گوگل] پایان بازی خیلی جنجالی بود

• obviously planned or schemed; labored, artificial
something that is contrived appears false and unnatural because it is so obviously deliberate or planned.

مترادف و متضاد

overly planned


Synonyms: affected, artificial, elaborate, fake, false, forced, labored, manipulated, overdone, phony, recherché, strained, unnatural, unspontaneous


جملات نمونه

1. a contrived smile
لبخند مصنوعی

2. he contrived to get into the hall
او هر طوری بود وارد سالن شد.

3. a machine contrived from a few spare parts
ماشینی که با (امتزاج) چند بخش یدکی ابداع شده بود

4. they killed him and artfully contrived that it should appear to be my doing
او را کشتند و با تردستی طوری عمل کردند که گویی من او را کشته ام.

5. There was nothing contrived or calculated about what he said.
[ترجمه ترگمان]کاری ساخته و حساب شده چیزی نبود که او گفته باشد
[ترجمه گوگل]در مورد چیزی که او گفته بود هیچ چیز غیرمنتظره و محاسبه نشده بود

6. They contrived a mask against poison gas.
[ترجمه ترگمان]اونا یه ماسک ضد گاز سمی ساختن
[ترجمه گوگل]آنها یک ماسک در برابر گاز سمی ایجاد کردند

7. He contrived to make matters worse.
[ترجمه ترگمان]او موفق شد که اوضاع را بدتر کند
[ترجمه گوگل]او تصور کرد که بدتر از آن

8. Schindler contrived to save more than 000 Polish Jews from the Nazis.
[ترجمه ترگمان]شیندلر تلاش کردند تا بیش از ۱۰۰،۰۰۰ یهودی لهستانی را از نازی ها نجات دهند
[ترجمه گوگل]شیندلر مجبور شد بیش از هزار یهودی لهستانی را از نازی ها نجات دهد

9. He contrived to escape.
[ترجمه ترگمان]موفق شد فرار کند
[ترجمه گوگل]او تصور کرد که فرار کند

10. He contrived to gain their votes.
[ترجمه ترگمان]او موفق شد آرا خود را بدست آورد
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد که رای خود را به دست آورد

11. Somehow they contrived to live on her tiny income.
[ترجمه ترگمان]به هر حال موفق شدند با درآمد کوچکش زندگی کنند
[ترجمه گوگل]به طرز وحشیانه ای که در درآمد کوچک خود زندگی می کردند

12. The humour of the play is self-conscious and contrived.
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی بازی آگاهانه و ابتکاری است
[ترجمه گوگل]طنز از بازی خودخواهانه و فریبنده است

13. They contrived a plan to defraud the company.
[ترجمه ترگمان]اونا یه نقشه پیدا کردن که از شرکت کلاه برداری کنن
[ترجمه گوگل]آنها برنامه ای برای تخریب شرکت را ساختند

14. The orchestra contrived to produce some of its best playing for years.
[ترجمه ترگمان]ارکستر ترتیبی داد که چند تا از بهترین بازی خود را برای سال ها تولید کند
[ترجمه گوگل]ارکستر برای ساختن بعضی از بهترین بازی هایش برای سال ها تلاش کرده است

15. The characters are as contrived as the plot.
[ترجمه ترگمان]شخصیت ها به اندازه نقشه ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]کاراکترها به صورت تکه تکه شده اند

a contrived smile

لبخند مصنوعی


پیشنهاد کاربران

ازپیش طراحی شده

کسب کردیم

تصنعی، ساختگی، غیر طبیعیforced , artificial, faked, laboured, fabricated, concocted, unnatural, unrealistic, pat
Lacking in natural or spontaneous quality
Pat and contrived are semantically related. In some cases you can use "Pat" instead


گر چیزی را مشاهده کردید که به نظر fake باشه ( چون از پیش برنامه ریزی شده ) ، آنراcontrived بنامید. مثلا اگر می توانید دقایق پایانی فیلم ساخته شده برای تلویزیون را به راحتی پیش بینی کنید، آن راcontrived بنامید.


کلمات دیگر: