کلمه جو
صفحه اصلی

dullness


معنی : کندی
معانی دیگر : کندی

انگلیسی به فارسی

کندی


کسل کننده بودن، کندی


انگلیسی به انگلیسی

• slow-wittedness, stupidity; boredom, tedium; bluntness, quality of not being sharp

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تیرگی - کدری - ماتی

مترادف و متضاد

کندی (اسم)
lag, backing, dullness, hebetude

quality of being boring


Synonyms: flatness, sameness, routine, uninterestingness, aridity, dryness, drabness, tediousness, commonplaceness, tedium, monotomy, dreariness, insipidity, vapidity, staleness, lifelessness, familiarity, boredom, slowness


Antonyms: action, liveliness, interest


stupidity


Synonyms: stupidness, insensibility, slowwittedness


جملات نمونه

1. He found the dullness of his work scarcely bearable.
[ترجمه ترگمان]کار و ملال خود را به زحمت تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او ناپایدار کار خود را به سختی قابل تحمل یافت

2. Did you notice any unusual depression or dullness of mind?
[ترجمه ترگمان]آیا تو متوجه افسردگی غیر عادی یا کندی شدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما متوجه شدید افسردگی غیرمعمول یا خستگی ذهن؟

3. They enjoy anything that breaks the dullness of their routine life.
[ترجمه ترگمان]آن ها از هر چیزی لذت می برند که یکنواختی زندگی روزمره خود را می شکند
[ترجمه گوگل]آنها لذت بردن از هر چیزی است که باعث ناپاک شدن زندگی روزمره آنها می شود

4. Dryden makes him sound a monument of dullness; in reality he is brisk, lively and journalistic.
[ترجمه ترگمان]درایدن باعث می شود که او بنای یادبودی از ملال را به صدا درآورد؛ در واقع او پرشور، سرزنده و روزنامه نگاری است
[ترجمه گوگل]Dryden باعث می شود او یک بنای تاریخی را بیاموزد؛ در حقیقت او شاد، پر جنب و جوش و روزنامه نگار است

5. He has dullness to percussion and spider angiomas.
[ترجمه ترگمان]او ملال را به پرکاشن و عنکبوت angiomas گذاشته است
[ترجمه گوگل]او تا حدی به ضربات و انگیوم های عنکبوت خیره شده است

6. The state of being drowsy or inattentive; dullness.
[ترجمه ترگمان]حالت خواب آلودگی یا بی اعتنا بودن، کندی
[ترجمه گوگل]حالت خواب آلودگی یا بی توجهی؛ کسل کننده بودن

7. There was significant difference in shifting dullness with red paracentetic fluid between mild and severe groups, as well as between the survival and the dead in severe group.
[ترجمه ترگمان]تفاوت معنی داری بین یکنواختی و سیال paracentetic قرمز بین گروه های ملایم و شدید وجود داشت و همچنین بین بقا و کشتگان در گروه شدید تفاوت معنی داری وجود داشت
[ترجمه گوگل]اختلاف معنیداری در تغییر غضروف با مایع پاراسنتتیک قرمز در بین گروههای خفیف و شدید و همچنین بین بقای و مرگ در گروه شدید بود

8. Gopher Prairie is a place of unbearable dullness, conformity, hypocrisy, and oppression.
[ترجمه ترگمان]Gopher Prairie مکان تحمل ناپذیری، انطباق، ریاکاری و ظلم و ستم است
[ترجمه گوگل]گواف پروری محل جاه طلبی غیر قابل تحمل، انطباق، ریاکاری و ظلم است

9. A life of dullness, of drab, unvarying monotony.
[ترجمه ترگمان]زندگی یکنواخت و یکنواخت و یکنواخت بود
[ترجمه گوگل]یک زندگی تلخ، یکنواختی و بی نظیر

10. The dullness of the pencil made his writing illegible.
[ترجمه ترگمان]کندی مداد his را از قلم انداخته بود
[ترجمه گوگل]ابروی مداد باعث شد نوشتنش غیر قابل خواندن باشد

11. A Peacock teased a Crane about the dullness of her plumage.
[ترجمه ترگمان]دکتر پیکاک در حالی که پره ای plumage را نوازش می کرد سربه سرش گذاشت
[ترجمه گوگل]یک طاووس یک جرثقیل را در مورد لختی از آلودگیش جاسازی کرد

12. Mental dullness is prominent, and delirium may occur.
[ترجمه ترگمان]ناراحتی ذهنی برجسته است و هذیان هم ممکن است رخ دهد
[ترجمه گوگل]خستگی روانی برجسته است و ممکن است دلیری رخ دهد

13. Dullness as reflected in the corruptness of government, social morals, education and even religion, is expertly exposed and satirized.
[ترجمه ترگمان]dullness که در the دولت، اخلاقیات اجتماعی، آموزش و حتی مذهب منعکس شده است، به طور ماهرانه در معرض باد قرار می گیرد و مورد هجو قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]خستگی که منجر به فساد اداری، اخلاق اجتماعی، آموزش و پرورش و حتی مذهب می شود، به طور معقول و مؤثر است

14. Anything of quality was exciting in those days, for the usual run of food was of a dullness today hardly comprehensible.
[ترجمه ترگمان]در آن روزها هر چیزی هیجان انگیز بود، زیرا در آن روزها غذای معمولی و بی روح به سختی قابل درک بود
[ترجمه گوگل]هر روز کیفیتی در آن روز هیجان انگیز بود، زیرا غذای معمولی امروزه به سختی قابل درک است

پیشنهاد کاربران

بی حالی

کرختی، کوفتگی

رخوت

کسادی


کلمات دیگر: